( مقبوضة ) مقبوضة. [ م َ ض َ ] ( ع ص ) تأنیث مقبوض. و رجوع به مقبوض شود.مقبوضه. [ م َ ض َ ] ( اِخ ) در بیت زیر اشاره به شِعْرای شامی است که در فراق شِعْرای یمانی از بس گریست که کور شد : مبسوطه به یک چراغ زنده مقبوضه دو چشم زاغ کنده.
( لیلی و مجنون چ وحید ص 177 ).
و رجوع به همین کتاب ص 177 حاشیه شماره 4 شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَّقْبُوضَةٌ: گرفته شده ( قبض به معنی گرفتن چیزی و کشیدن آن به طرف خویش است) ریشه کلمه: قبض (۹ بار)