مقاومت کردن


مترادف مقاومت کردن: ایستادگی کردن، پایداری کردن، مدافعه کردن، استقامت ورزیدن، پای مردی کردن

متضاد مقاومت کردن: تسلیم شدن

برابر پارسی: تاوَستن

معنی انگلیسی:
resist, stand, withstand, buck

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ایستادگی کردن پایداری کردن [ امیر خراسان ... بپاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کردن . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور ۱۵ )

واژه نامه بختیاریکا

به داک واستادن؛ ز داک نرَهدِن؛ به دِلَک واستادِن

مترادف ها

resist (فعل)
ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن

oppose (فعل)
ضدیت کردن، مخالفت کردن، در افتادن، مقاومت کردن

پیشنهاد کاربران

پیوستن مقاومت ؛ پایداری کردن :
و اگر شجاع نبودی هیچکس با سپاه دیو و پری مقاومت نپیوستی. ( سند بادنامه ص 321 ) .
پایستن: مقاومت کردن
پایستاری: مقاومت
پایستار: مقاوم
مقاومت کردن: پَتودن
گرم درآمدن . [ گ َ دَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) سخت مقاومت کردن . دلیری کردن . پایداری سخت : جنگ سخت آنجای بود. . . آن ملاعین گرم درآمدند خاصه در مقابله ٔ امیر. ( تاریخ بیهقی ) .
ز پای ننشستن. [ زِ ن َ ن ِ / ن َن ْ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مقاومت کردن. آرام نگرفتن. قرار نگرفتن. به کار خود ادامه دادن و درنگ نکردن. به زانو درنیامدن. کاری را یکسره تا نیل به هدف تعقیب کردن. پیوسته کوشیدن ( در راه مقصودی و کاری ) . دست از کار نکشیدن :
...
[مشاهده متن کامل]

اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست.
سعدی.
چون شمع وجود من شب تا بسحر خود را
میسوخت و پروانه تا روز ز پا ننشست.
حافظ.

put up

بپرس