مقامری

لغت نامه دهخدا

مقامری. [ م ُ م ِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی مقامر. قماربازی. عمل مقامر :
صدهزاران چنین فسون و فریب
کرده ام از مقامری به شکیب.
نظامی.
مستی و مقامری مرا بهتر از آنک
بر روی و ریا کنی صلاح ای ساقی.
عطار.
پیش از آنکه به حضرت خواجه پیوندم به مدتی مقامری کرده بودم این یک دینار از آن است. ( انیس الطالبین ص 99 ). و رجوع به مقامر شود.

فرهنگ فارسی

قماربازی [ صد هزاران چنین فسون و فریب کرده ام از مقامری بشکیب . ] ( هفت پیکر چا . استانبول ۲۲۵ )

پیشنهاد کاربران

مِقامِری : قمار بازی ، زبر دستی و فریبکاری
صد هزاران چنین فسون و فریب
کرده ام، از مقامری به شکیب
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 567 )

بپرس