مقام یافتن

مترادف ها

position (فعل)
موضعی کردن، مقام یافتن، قرار دادن یا گرفتن

پیشنهاد کاربران

محل یافتن ؛ مقام و مرتبه و منزلت پیدا کردن. به مرتبتی رسیدن : صاحب. . . محل سپاه سالاری یافت. ( تاریخ بیهقی ) .
|| پایه. شأن. مکانت :
محل علی گر بدانی همی
بیندیشی از کار و بار علی.
ناصرخسرو.

بپرس