مقالید

لغت نامه دهخدا

مقالید. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِقلاد . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). کلیدها : له مقالید السموات و الأرض و الذین کفروابآیات اﷲ أولئک هم الخاسرون. ( قرآن 63/39 ). مفاتیح خزاین بدو سپرد و مقالید ممالک بدو تسلیم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 248 ). خاتم ملک بدو سپرد و مقالید خزاین بدو تسلیم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 372 ). اگرچه او مقاود تقلید بر سر قومی کشیده است و مقالید حکم ایشان در آستین گرفته... ما را به میدان محاربت بیرون باید شدن. ( مرزبان نامه ). تا چون از حکم پادشاه جهان حاتم آخرالزمان قاآن مقالید حکومت در کف اهتمام صاحب یلواج نهاد... ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 84 ). چنگیزخان فرمود... ولی عهد خود اورا می کنم و مقالید ملک در پنجه صرامت و کفایت او می نهم. ( جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 143 ). آن جناب از غایت علو همت... مقالید انبار و... را پیش او نهاد. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 6 ).مقالید شهر و قلعه به خدام آستان سدره مقام سپرد. ( حبیب السیر چ قدیم تهران ج 3 ص 352 ). و رجوع به مقلاد شود. ضاقت علیه مقالیده ؛ تنگ شد بر وی کارهای وی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). القی الیه مقالید الامور؛ کلید کارها را به سوی او انداخت یعنی کارها را به وی تفویض کرد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) الف - جمع مقلاد مفتاحها کلید ها . ب - جمع مقلد مفتاحها کلید ها [ اگر چه او مقاود تقلید بر سر قومی کشیدست و مقالید حکم ایشان در آستین گرفته ... ما را بمیدان محاربت بیرون باید شدن ...] ( مرزبان نامه . تهران . ۱۳۱۷ص ۸۴ )
جمع مقلاد

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مقلد. ۱ - کلیدها. ۲ - گنجینه ها.

فرهنگ عمید

= مقلاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَقَالِیدُ: کلیدها (این کلمه جمعی است که مفرد ندارد )
ریشه کلمه:
قلد (۴ بار)

«مَقالِید» از مادّه «قَلْد» به گفته غالب ارباب لغت، جمع «مقلید» است (هر چند «زمخشری» در «کشّاف» می گوید: این کلمه مفردی از جنس خود ندارد) و «مقلید» و «اقلید» هر دو به معنای «کلید» است، و به گفته «لسان العرب» و بعضی دیگر، اصل آن از «کلید» فارسی گرفته شده، و در عربی نیز، به همین معنا استعمال می شود.
بنابراین «مَقالِیْدُ السَّمَاواتِ وَ الاَرْضِ» به معنای کلیدهای آسمان ها و زمین می باشد. به گفته بعضی از فرهنگ نویسان فارسی: «کلید» معربش «اقلید» و «اکلیل» و «مقلاد» ابزاری است که به آن قفل را گشایند و بندند.
این کلمه در بسیاری از مواقع، به صورت کنایه از تسلط کامل بر چیزی به کار می رود، گفته می شود: کلیدِ این کار در دست من است، یعنی راه و برنامه و شرایط پیروزی آن، همه در اختیار من قرار دارد.
(بر وزن فلس) تابیدن «قَلَدَ الْحَبْلَ: فَتَلَهُ» یعنی ریسمان را تابید، قَلید و مَقْلُود به معنی تابیده است. قِلادَة به کسر قاف تابیده ایست که به گردن بندند از ریسمان باشد یا نقره یا چیز دیگر. . قَلائد جمع قِلادَة و آن مثل لنگه کفش و غیره است که به گردن قربانی می‏بندند تا معلوم شود قربانی است و کسی متعرض آن نشود مراد از قلائد در آیه قربانیهای طوق دار است. یعنی: به عبادتها و علائم خداوند و به ماه حرام و به قربانیها و قربانیهای طوق دار بی احترامی نکنید و مزاحمت ننمائید. * . . در اقرب الموارد گوید: مقلاد به معنی کلید و خزانه... جمع آن مقالید است در مجمع واحد آن را مقلید و مقلاد و معنی آن را مفتاح و خزانه نقل کرده است ولی در کشاف و جوامع الجامع آن را کلیدها معنی کرده و گفته از لفظ خود مفرد ندارد و کشاف به قولی مفرد آن را مقلید نقل می‏کند. پس مقالید در آیه به معنی کلیدها یا خزائن است و خزانه‏های آسمان و زمین برای خداست یعنی او مالک امر و حاکم آنهاست. ولی نگارنده به قرینه . ترجیح می‏دهم که مراد خزائن باشد و در «خزن» راجع به آن صحبت شده است در نهج البلاغه خطبه 131 فرموده «وَ قَذَفَتْ اِلَیْهِ السَّمواتُ وَالْاَرَصُونَ مَقالیدَها» آسمانها و زمینها کلیدهای خود را به سوی خدا انداخته‏اند و در خطبه 136 در وصف امام عصر «علیه السلام» فرموده «وَ تُخْرِجُ لَهُ الْاَرْضُ مِنْ اَفالیذِ کَبِدِها وَ تُلْقی اِلَیْهِ سلْماً مِقالیدَها».

پیشنهاد کاربران

شاهکارهای خلقت از الگوی "باهم تنابیده" Fractals تبعیت میکند.
حُبُک المجرات والسماء.
حُبُک التفاف DNA.
حلزونة الاذن.
اوراق واجذاع الشجر.
ترکیب العظام ونخاعه.
. . .
من الوقاحة و الجهل اعتبار کلمة "مقالید" أعجمیة حیث مفاتیح اصلها من فعل فَتَحَ مذکورة فی القرآن؛
...
[مشاهده متن کامل]

ولیست قدره التببین عند الله مغلولة لیستخدم کلمات أجنبیة وغریبة!
هذاظن الذین کفروا وعاندوا وحرّفوا وعنصروا.
لَهُ مَقالیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ63
. . .
ادامه دارد . . .

مقالیدمقالیدمقالیدمقالید
چند معنی برای "مقالید" در نظر بگیریم:
1 - القیت الیه مقالید الامور:
همه کارها به او واگذار وتفویض شد.
"وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ123"
...
[مشاهده متن کامل]

2 - قلائد الشعر = مابقی من الشعر الممتاز
آنچه بماند وتاابد باقی میشود.
"وَ یَبْقی‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ27"
3 - الخزائن والمفاتیح :
"بسم الله الرحمان الرحیم"
مفتاح ( کلید گشائی ) همه گنجهای خلقت وگیتی هست وبس؛ نه علوم طبیعت ( Sience ) .
"الر" "کهیعص" . . . خزائن رحمت ربّک الکریم الرحیم.
4 - ضاقت علیه المقالید:
نعمتها کم و تنگ شدند؛ ای سختیه روزگار ومعیشت .
5 - الافتخارات:
شاهکارها.
همه شاهکارهای خلقت وگیتی مختصّ الله احسن الخالقین هست وبس.
"ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ
أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ14 "
- - - -
مقالید جمع قلادة واز فعل قلّد ریشه دارد؛ کاملا عربی هست ونه اعجمی ونه مُعرّب!
ونظر "لسان العرب" کاملا اشتباه هست وایشان ودیگران، نه خالق زبان عربی هستند ونه مُنزّل "
قرآن عربی" هستند.
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ
وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً
- - - - - - - - - - - - - - - -
ن والقلم ومایسطرون!
جواب نوشتهای اشتباهوغلط وخلط معانی وگمراه کننده. . . در روز حساب وعذاب چی میشه؟!

بپرس