لغت نامه دهخدا
مقاطع. [ م ُ طِ ] ( ع ص ) قطعکننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چیزی را به اجاره گیرنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزی رابه اجاره گیرنده و مقاطعه کننده. ( ناظم الاطباء ). مقاطعه کار. پیمانکار. که مقاطعه کند : میرزا علی خان امین الدوله را که از جانب دولت ابد آیت مباشرترویج این سَبُک و مقاطععمل این شغل معظم است.... ( المآثر و الاَّثار ص 95 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) مقاطعه کننده مقاطعه کار پیمانکار : [ میرزا علی خان امین الدوله را که از جانب دولت ابد آیت مباشر ترویج این سبک مخصوص ( پست ) و مقاطع عمل این شغل منظم است ... ] ( الماثر و الاثار . ۹۵ )
قطع کننده یا چیزی را به اجازه گیرنده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
1 - برش ها، کوپ ها ( نقشه کشی )
2 - مراحل، وهله ها، فازها
2 - مراحل، وهله ها، فازها