چون ماو شما مقارب یکدگریم
به زآن نبود که پرده هم ندریم.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 847 ).
مقارب. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) متاع مقارب ؛ نه جید نه ردی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). کالای میانه نه خوب و نه بد. ( ناظم الاطباء ). || متاع مقارب ؛کالای ارزان. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).
مقارب. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُقرب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مقرب شود. || ج ِ مَقرب و مَقرَبة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مقرب شود.