مقاتلت
لغت نامه دهخدا
مقاتلة. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع مص ) کشش و کارزار کردن با کسی. قِتال. قیتال. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || از نیکی دور گردانیدن خدای کسانی را و ملعون گردانیدن ایشان و گویند قاتلهم اﷲ. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). قاتله اﷲ؛ خدای او را دشمن دارد و بر او لعنت کند. ( از اقرب الموارد ). || قاتله اﷲ ما اشعره ؛ ظاهر این عبارت مخالف معنی حقیقی آن است ، زیرا مراد از آن مدح است نه نفرین. ( از اقرب الموارد ). و این عبارت را در مقام شگفتی گویند.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از معجم متن اللغة ).
مقاتلة. [ م ُ ت ِ ل َ ] ( ع اِ ) مردان جنگی. ( السامی ) ( مهذب الاسماء ). کشش و کارزار کنندگان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تاء در این کلمه علامت تأنیث است به اعتبار جماعت و واحد آن مقاتل است. ( ازاقرب الموارد ). و رجوع به مقاتله ( از ع ، اِ ) شود.
فرهنگ فارسی
مقاتله جنگ و کشتار
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید