مقابل شدن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مقابل شدن ؛ دو برابر شدن. ( ناظم الاطباء ) .
مقابل شدن ؛ برابر و مساوی شدن. ( ناظم الاطباء ) . همسطح شدن : و چون شهر و حصار در خرابی و ویرانی با یکدیگر مقابل شد. . . روز دیگر. . . خلایق را که از زیر شمشیر جسته بودند شمار کردند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 95 ) . || ضد. مخالف. || دو برابر. ( ناظم الاطباء ) .
مقابل شدن ؛ روباروی شدن. مواجه شدن. ( ناظم الاطباء ) .
- || دوچار شدن و بهم رسیدن و ناگهان به هم رسیدن. ( ناظم الاطباء ) .
- || دوچار شدن و بهم رسیدن و ناگهان به هم رسیدن. ( ناظم الاطباء ) .
تقابل