مقابح
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع قبح . بر خلاف قیاس صرفی خویهای زشت و ناپسند زشتیها : [ و از مقابح آنچه ناپسندیده نماید خویشتن نگاه می داشت ... ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۱۲۱ )
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
آن را که محاسنش تو باشی
بنگر که مقابحش چه باشد.
عبید زاکانی
بنگر که مقابحش چه باشد.
عبید زاکانی