[ویکی فقه] در فقه پر بار اسلام، تحقق عقد و قرارداد صحیح، شرایط و مقررات ویژه ای را می طلبد که بر دو قسم است:الف. شرایط عمومی؛ ب. شرایط خصوصی.فقها و حقوق دانان اسلامی، تعلیق را موجب بطلان عقد می دانند، زیرا تنجیز از شرایط عمومی عقد و ایقاع است.
واژه تنجیز، مصدر باب تفعیل (نجّز، یُنَجّز، تنجیزاً) در لغت چنین معنی می شود: انجام دادن کار، به جای آوردن خواسته، وفای به وعده، حاضر بودن و سرعت گرفتن در انجام کاری می باشد.در کتاب صحاح اللغة، آمده است:نَجزَ الشیء (به کسر عین الفعل) ینجز نجزاً. کار، پایان یافت. در کلام عرب، (نجّز (و نجزَ الحاجة) یعنی خواسته را انجام داد، یعنی سخن تمام شد، (نَجِزَ الوعد) یعنی وفای به وعده کرد و همین گونه (ناجز) به معنای حاضر است. با توجه به مطالب یاد شده، واژه تنجیز، مرتکب شدن کار ناوابسته به کاری دیگر و یا مسأله دیگر است که در کاربردهای دیگر، مفاهیم متعددی دارد. برای همین، دادوستد ناجز، یعنی دادوستد نقدی و بی مدت و در عهد و پیمان، یعنی وفای بدان بدون تأخیر و تعلل می باشد.بر اساس این، می توان گفت، هر کاری که در زمانش، بی تأخیر و تعلل، اناطه و تعلیق و قید و شرط اجرا شود، تنجیز است. شاید علت این که فقها و اصولیان، واژه تنجیز را در برابر تعلیق به کار برده اند، مترادف بودن تنجیز و تعجیل (سرعت گرفتن و تسریع در کاری) در نزد عده ای است. :(۱) صحاح اللغة، اسماعیل بن حماد جوهری.(۲) اساس البلاغة، ابوالقاسم زمخشری.(۳) مجمع البحرین، شیخ فجرالدین طریحی.
واژه تنجیز، مصدر باب تفعیل (نجّز، یُنَجّز، تنجیزاً) در لغت چنین معنی می شود: انجام دادن کار، به جای آوردن خواسته، وفای به وعده، حاضر بودن و سرعت گرفتن در انجام کاری می باشد.در کتاب صحاح اللغة، آمده است:نَجزَ الشیء (به کسر عین الفعل) ینجز نجزاً. کار، پایان یافت. در کلام عرب، (نجّز (و نجزَ الحاجة) یعنی خواسته را انجام داد، یعنی سخن تمام شد، (نَجِزَ الوعد) یعنی وفای به وعده کرد و همین گونه (ناجز) به معنای حاضر است. با توجه به مطالب یاد شده، واژه تنجیز، مرتکب شدن کار ناوابسته به کاری دیگر و یا مسأله دیگر است که در کاربردهای دیگر، مفاهیم متعددی دارد. برای همین، دادوستد ناجز، یعنی دادوستد نقدی و بی مدت و در عهد و پیمان، یعنی وفای بدان بدون تأخیر و تعلل می باشد.بر اساس این، می توان گفت، هر کاری که در زمانش، بی تأخیر و تعلل، اناطه و تعلیق و قید و شرط اجرا شود، تنجیز است. شاید علت این که فقها و اصولیان، واژه تنجیز را در برابر تعلیق به کار برده اند، مترادف بودن تنجیز و تعجیل (سرعت گرفتن و تسریع در کاری) در نزد عده ای است. :(۱) صحاح اللغة، اسماعیل بن حماد جوهری.(۲) اساس البلاغة، ابوالقاسم زمخشری.(۳) مجمع البحرین، شیخ فجرالدین طریحی.
wikifeqh: مفهوم_لغوی_تنجیز