مفروق
/mafruq/
مترادف مفروق: پراکنده شده، جداکرده ، کاسته، تفریق شده
متضاد مفروق: مقرون، مفروق منه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- لفیف مفروق . رجوع به لفیف شود.
- وتد مفروق ؛ ( اصطلاح عروض ) در اصطلاح عروضیان ، سه حرف را گویند که حرف وسطی ساکن باشد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به وتد شود.
|| ( اصطلاح حساب ) هرگاه عددی خرد را از عددی بزرگ کم کنی ، چون دو را از سه بیرون کنی ، دو مفروق است.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). فرهنگستان ایران «کاسته » را بجای این کلمه پذیرفته است.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پراکنده شده جدا کرده مقابل مقرون . ۲ - ( اسم ) عددی کوچکتر که از عددی بزرگتر تفریق شود مقابل مفروق منه مانند : ۶ ( ۱٠ -۶ ۴ مفروق است ) یا لفیف مفروق . یا وتد مفروق .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] پراکنده.
دانشنامه عمومی
مترادف ها
کاسته، مفروق، عددی که از عدد دیگر کسر میشود
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید