مفرخ

لغت نامه دهخدا

مفرخ. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) جای بیرون آوردن چوزه. ج ، مفارخ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مفرخ. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) مرغ با چوزه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مفرخ. [ م ُ ف َرْ رِ ] ( ع ص ) مرغ با چوزه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تخم جوجه بیرون آمده. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرغ با چوزه یا تخم جوجه بیرون آمده

پیشنهاد کاربران

بپرس