مفتش اعظم

دانشنامه عمومی

«مفتش اعظم» یک داستان در داستان است که در برادران کارامازوف، رمان فیودور داستایفسکی از زبان یکی از شخصیت ها نقل شده است. این قسمت از رمان شامل طغیان ایوان کارامازوف علیه دنیایی است که خدا ایجاد کرده و افسانهٔ مفتش اعظم است. در دوره ای که داستایفسکی این بخش را می نوشت، نامه هایی را برای سردبیرش ارسال می کرد که تصویری از اهداف ایدئولوژیک و هنری او ارائه می دهند.
در مفتش اعظم، تفسیر متفاوتی از روایت سه وسوسهٔ مسیح توسط شیطان می شود. مفتش اعظم خداناباور است و اعترافات او و تصویری که از مسیح ارائه می دهد، نقشی محوری دارد. مفتش، بازگوکنندهٔ نظر نهایی داستایفسکی دربارهٔ مسیح است. این قضاوت بر مبنای دیدگاهی عمیق به طبیعت انسان شکل گرفته است: هیچ الهامی، انسان را فراتر از حدودش نمی برد. انسان هیچگاه نمی تواند «آزاد» باشد زیرا از زندگی سه انتظار بزرگ دارد و تنها در صورت برآوردن آنان قادر به بقا است. این سه نیاز ( معجزه، راز و اقتدار ) مانع از «آزادی» انسان است.
رنه ولک معتقد است مسیح استدلال مفتش اعظم را نمی پذیرد: او به تنها صورتی پاسخ می دهد که مذهب می تواند به خداناباوری پاسخ دهد؛ با سکوت و بخشش. مفتش با بوسهٔ آرام تکذیب می شود. بلافاصله پس از آن، آلیوشا ایوان را می بوسد، خداناباوری او را می بخشد و «طغیان» او را با شفقت پاسخ می دهد. ایوان این موضوع را درک می کند و می گوید: «این، سرقت ادبی است. از شعر من آن را ربودی».
زمانی که داستایفسکی قسمت کتاب ۵ از بخش ۲ را در برادران کارامازوف می نوشت در استارایا روسا اقامت گزید. این قسمت از رمان شامل طغیان ایوان کارامازوف علیه دنیایی است که خدا ایجاد کرده و افسانهٔ مفتش اعظم است. در این دوران، او بسیار فشرده کار می کرد. برای جلوگیری از سوء تفاهم هایی که ممکن است منجر به اعتراض و شاید سانسور شود، هر بخش را که برای سردبیر خود لیوبیموف ارسال می کرد، همراه با نامهٔ توضیحی بود. این نامه ها تفسیری از خود درباره اهداف ایدئولوژیک و هنری او ارائه می دهند که در مجموعه آثار او منحصر به فرد است. [ ۱]
مفتش اعظم داستانی است که در قالب شعری که ایوان در یکی از دیدارهایش با آلیوشا برای او می خواند، روایت می شود. [ ۲] این شعر، یکی از فصل های کتاب را در بر می گیرد و بیانی متفاوت از به صلیب کشیدن مسیح را تصویر می کند. [ ۳]
دو رویکرد اصلی به مفتش اعظم وجود دارد. گروهی این بخش از رمان را متنی مستقل یا مبنایی برای موعظه در نظر می گیرند. گروهی دیگر، تلاش می کند آن را در کتاب ادغامی مجدد کند. [ ۴] [ الف] ولادیمیر نابوکوف روایت زوسیما را جزئی از داستان می داند که با حذفش نقصی در روایت ایجاد نمی شود بلکه برعکس به ساختار آن انسجام و تعادل بیشتری می دهد. [ ۶] در مقابل، مفتش اعظم را کلید راهیابی به دنیای داستایفسکی می دانند. [ ۵]
عکس مفتش اعظمعکس مفتش اعظمعکس مفتش اعظم
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران