مفتش
/mofatteS/
مترادف مفتش: بازپرس، بازجو، جاسوس، کارآگاه، ممیز، منهی
برابر پارسی: بازرس، جوینده، کارآگاه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - تفتیش کننده جستجو کننده . ۲ - بازرس جمع : مفتشین .
جوینده و کاونده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [منسوخ] بازرس.
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
بازرس، مفتش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مُفتّشین قبور دنبال "هفت گناه کبیره" میگردند وبجز "خیانت"؛ گناه دیگری پیدا نمیکنند!
"یا أیّها الذین آمنوا لا تخونوا اللهَ و الرسولَ و تخونوا اماناتَکم و أنتم تعلمون"
"یا أیّها الذین آمنوا لا تخونوا اللهَ و الرسولَ و تخونوا اماناتَکم و أنتم تعلمون"
کسی که بدون اجازه در کار دیگران سرک میکشد
فضول
بررس
بازرس