( مصدر ) ۱ - درفتنه افتادن . ۲ - مفتون و عاشق شدن : [ از فراق روی تو گشتم عدوی آفتاب و ز وصالت بر شب تاری شدستم مفتتن .] ( منوچهری . د . چا. ۷۲:۲ )