مفت خور

/moftxor/

مترادف مفت خور: انگل، بیکاره، پخته خوار، طفیلی، کاسه لیس، مفت خوار

معنی انگلیسی:
drone, freeloader, sponger, sycophant, parasite, hustler, leech, [adj.] parasitic, parasitical, [n.] parasite

لغت نامه دهخدا

مفتخور.[ م ُ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) آدم بیکار و تن پرور و طفیلی. کسی که برای تأمین زندگی خود، هوار این و آن می شود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). که بی خدمتی و کاری معاش گذراند. که بی تحمل رنج کاری متنعم ازنعمتی است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مفتخوار. و رجوع به مفتخوار و ترکیب مفت خوردن ذیل مفت شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مفت خوار
( صفت ) مفت خوار
آدم بیکار و تن پرور و طفیلی کسی که برای تامین زندگی خود هوار این و آن می شود .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] کسی که بی رنج و زحمت چیزی به دست بیاورد.
۲. آن که مال دیگران را به رایگان بخورد.

مترادف ها

hanger-on (اسم)
موی دماغ، عذاب دهنده، انگل، متکی بر، مفت خور

sponger (اسم)
درکش، طفیلی، مفت خور

پیشنهاد کاربران

رایگان خواره ؛ مفت خور :
بپیچم سر از رایگان خوارگان
مگر بی زبانان وبیچارگان.
نظامی.
سورچران
کسی که درآمد خوبی داردیا ندارد. بدترش اینه داشته باشه و نده. ولی ریالی بابت هزینه هایش نمی دهد. اجاره نمی دهد پول پیش هم نداده بلند هم نمی شود. هر شب نانش را از سایرین گدایی می کند. هرروز سوار کسی است
ادمی که هیچی براش مهم نیست مثل یلدا
مُفتخوردن.
هر کس که برای تامین معاش خود به دنبال کار و تلاش نرود و از جیب دیگران امرار معاش کند.
میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در میانه مفت می خورد و راست راست می گردد. کنایه است از کسی که تن به هیچ کاری نمی دهد و جز خوردن و بیکار گشتن کاری ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . میانه خور است ( یا ) میانه خورم و کناره گرد. نظیر: کن وسطا و امش جانباً. ( امثال و حکم دهخدا ) .
پخته خوار
انگل، بیکاره، پخته خوار، طفیلی، کاسه لیس، مفت خوار، کلاش

کسی که به دنبال کاری جهت استقلال اقتصادی نباشد و از پول پدر ، مادر ، یا شخص دیگری تامین معاش کند. هر چند که ثروت مند باشد.
الدنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس