مفاکهه
لغت نامه دهخدا
مفاکهه. [ م ُ ک َ / ک ِ هََ / هَِ ] ( از ع ، اِمص ) مفاکهة. مطایبه. ممازحه. با یکدیگر مزاح کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِمص ) طیبت. شوخی. مزاح. خوش طبعی. خوش منشی. لاغ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و درد زدگی فراق مشاهدات را به نور اجتماع و فاکهه مفاکهه شریف امید تشفی می دارد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 142 ). و حدیث و سخن این مخنث در آفاق فاش و مشهور شد، بعضی مسخرگان کرمان از نشاط مفاکهه و محاوره او عزیمت زیارت مصمم کردند. ( ترجمه محاسن اصفهان ). و رجوع به مفاکهة شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
فکاهی، شوخی