مفاسد

/mafAsed/

مترادف مفاسد: مفسده ها، تباهی ها، فسادها، بدی ها، مفسدت ها

لغت نامه دهخدا

مفاسد. [ م َ س ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مفسدة، به معنی بدی و تباهی. ( آنندراج ).فسادها. مفسده ها. ( از ناظم الاطباء ) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435 ). و رجوع به مفسده شود.

فرهنگ فارسی

جمع مفسده
( اسم ) جمع مفسده
به معنی بدی و تباهیفساد ها و مفسده ها

فرهنگ معین

(مَ س ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مفسده ، فسادها، مفسده ها.

فرهنگ عمید

= مفسده

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مفاسد به اسباب تفویت مصالح مرتبط با مقاصد شرع اطلاق می شود.
چیزهایی که سبب از بین رفتن مصالح مربوط به مقاصد شرع دین، نفس، عقل، نسل یا مال می گردد، مفاسد نام دارد، به گونه ای که دفع این مفاسد خود از مصادیق مصلحت است.در کتاب « اصول الفقه الاسلامی » آمده است:«فکل ما یتضمن حفظ هذه الاصول الخمسة فهو مصلحة و کل ما یفوت هذه الاصول فهو مفسدة و دفعهما مصلحة».

پیشنهاد کاربران

بپرس