لغت نامه دهخدا
- مفاتیح الکلم ؛ گفتارها که غوامض معانی گشاید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| ( ص ) ناقة مفاتیح ؛ ناقه فربه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ماده شتر فربه. ج ، مفاتیحات. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مفاتیح:مفاتیح جمع کلید است، کلید نشانگر آن است که امکان گشودن چیزی وجود دارد.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ: پس حتی غیب الهی دارای مفاتیح است که می تواند برای انسان هم گشوده شود و امکان گشودن آن هم با قرار دادن مفتاح بر برخی از رسولان مشخص کرده است.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ: پس حتی غیب الهی دارای مفاتیح است که می تواند برای انسان هم گشوده شود و امکان گشودن آن هم با قرار دادن مفتاح بر برخی از رسولان مشخص کرده است.
کلیدهای بهشت