مغمز. [ م ُ غ َم ْ م ِ ] ( از ع ، ص ) به چشم و ابرو اشاره کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || غمازی کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || به صیغه اسم فاعل در فارسی کیسه کش حمام و شوخ پیرا ازپیکر. ( گنجینه گنجوی ). مشت و مال دهنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دلاک. کیسه کش حمام :
حوریان گشته مغمز مهربان
کز سفر بازآمدند این صوفیان.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 349 ).
و رجوع به مغمزی و مغمزه شود.