مغز تر کردن ؛ کنایه از حرف زدن و سخن کردن باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . سخن گفتن. ( غیاث ) ( فرهنگ رشیدی ) . مقابل مغز در سر کردن. ( آنندراج ) .
- || مغز را جلا دادن. تردماغی پیدا کردن :
به گفتار شه مغز را تر کنم
به گفت کسان مغز در سر کنم.
نظامی ( از آنندراج ) .
- || مغز را جلا دادن. تردماغی پیدا کردن :
به گفتار شه مغز را تر کنم
به گفت کسان مغز در سر کنم.
نظامی ( از آنندراج ) .