مغز بردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
مغز بردن ؛ کنایه از بسیار گفتن و درد سر دادن باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) . کنایه از بی دماغ کردن. ( آنندراج ) . در تداول امروز، سر بردن :
مغزت نمی برد سخن سرد بی اصول
دردت نمی کند سر رویین چون جرس.
... [مشاهده متن کامل]
سعدی.
مرغ ایوان ز هول او بپرید
مغز ما برد و حلق خود بدرید.
سعدی ( گلستان ، کلیات چ فروغی ص 67 ) .
مغزت نمی برد سخن سرد بی اصول
دردت نمی کند سر رویین چون جرس.
... [مشاهده متن کامل]
سعدی.
مرغ ایوان ز هول او بپرید
مغز ما برد و حلق خود بدرید.
سعدی ( گلستان ، کلیات چ فروغی ص 67 ) .