در دل عارفان حضرت تو
صد نهال از محبتت مغروس.
سنائی.
- مغروس گرداندن ؛ مغروس گردانیدن. کاشتن. نشاندن : پنج هزار نخل خرمای خستویی از ولایت حویزه نقل کرده در محوطات خمسه مذکوره مغروس گرداند. ( مکاتبات رشیدی ).|| ( اِ ) درخت. نهال :
بر سر سرو زندپرده عشاق تذرو
ورشان نای زند بر سر هر مغروسی.
منوچهری.