مغرور گشتن

پیشنهاد کاربران

- مغرور گشتن ؛ متکبر شدن. خودپسند شدن.
|| به بیهودگی امیدوار شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
مغرور گشتن ؛ فریفته شدن. غره شدن :
هرگز به تن خود به غلط برنفتاده ست
مغرور نگشته ست به گفتار و به کردار.
منوچهری.
و قویتر سببی ترک دنیا را مشارکت این مشتی دون عاجز است که بدان مغرور گشته اند. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 45 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

فقیهی ، برافتاده مستی گذشت
به مستوری خویش مغرور گشت.
( بوستان ) .