مغرور شدن
مترادف مغرور شدن: متکبرشدن، متفرعن گشتن، خودستا شدن، خودبین شدن، پرمدعا شدن، گران سر شدن
برابر پارسی: خودخواه، خود پسند شدن
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
باد در کله داشتن ، بی ادب بودن، گستاخی کردن ،
تمکین نبودن
تمکین نبودن
خواجگی از سر گذاشتن ؛ کنایه از غرور و نخوت گذاشتن :
یوسف مصر وجودیم از عزیزیها ولیک
هر که با ما خواجگی از سر گذارد بنده ایم.
صائب ( از آنندراج ) .
- خواجگی تنخواه کردن ؛ کنایه از عرض غرور و نخوت کردن. ( از آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
چو زر بقرض دهی خواجگی مکن تنخواه
بقرض دار میاموز بدادائی را.
اثر ( از آنندراج ) .
یوسف مصر وجودیم از عزیزیها ولیک
هر که با ما خواجگی از سر گذارد بنده ایم.
صائب ( از آنندراج ) .
- خواجگی تنخواه کردن ؛ کنایه از عرض غرور و نخوت کردن. ( از آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
چو زر بقرض دهی خواجگی مکن تنخواه
بقرض دار میاموز بدادائی را.
اثر ( از آنندراج ) .
باد در سر کردن
( بیهقی )
( بیهقی )
یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر از آنچه هست پنداشتن. ( امثال و حکم ج 4 ص 2023 ) .
کنایه از مغرور شدن
کنایه از مغرور شدن