مغره

لغت نامه دهخدا

( مغرة ) مغرة. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) باران سودمند یا باران کم سبک یا باران سست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مغرة. [ م ُ رَ ] ( ع اِ ) رنگ سرخ غیرخالص و سرخ تیره سپیدی آمیخته. ( ناظم الاطباء ).رنگی که به سرخی زند. ( از اقرب الموارد ). مَغَر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مغر شود.

مغرة. [ م َ رَ / م َ غ َ رَ ] ( ع اِ ) مغره. گِل سرخ. ( مهذب الاسماء ) ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گِل سرخ. طین احمر. ( از ناظم الاطباء ). گِل سرخ که بدان رنگرزی کنند. ( از اقرب الموارد ). گلی است سرخ رنگ که به هندی گیرد گویند. ( غیاث ). و او را طین مغره نیز گویند ونزد بعضی بهتر از طین مختوم است و آن خاکی است که از روم خیزد سرخ مایل به زردی... و چون دست را به او خضاب کنند و او را شسته حنا ببندند تا بیست روز رنگ حنا باقی ماند. ( تحفه حکیم مؤمن ). گلی است سرد به درجه اول و خشک به دوم و قابض است و آن نوع که جگرگون بود و ریگناک قوتش بیشتر باشد. ( نزهةالقلوب ): جأب ؛ گل مغره فروختن که خاک سرخ باشد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گل ارمنی
گل سرخ و ظین احمر

پیشنهاد کاربران

بپرس