مغبون کردن


مترادف مغبون کردن: زیان زدن، ضرر زدن، زیان دیده کردن، خسارت دیدن، گول زدن

معنی انگلیسی:
gull, overcharge, shortchange, stick, sting, surcharge, trick, diddle, gouge, clip, to cheat

مترادف ها

cheat (فعل)
گول زدن، فریفتن، فریب دادن، خدعه کردن، جر زدن، مغبون کردن

deceive (فعل)
گول زدن، اغفال کردن، فریفتن، فریب دادن، مغبون کردن، پا زدن

gull (فعل)
گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن

diddle (فعل)
فریفتن، فریب دادن، مغبون کردن

swindle (فعل)
گول زدن، مغبون کردن، گوش بری کردن

thimblerig (فعل)
گول زدن، فریب دادن، مغبون کردن، شعبده بازی کردن

فارسی به عربی

احتیال , اخدع , نورس

پیشنهاد کاربران

بپرس