مغبوط
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) کسی که بر او غبطه برند رشک برده : [ مصالح دولت مضبوط و احوال مملکت مغبوط ... ] ( التوسل الی الترسل . ۲ ) ۱۶۸ - ( صفت ) خوشبخت نیکبخت . ۳ - زیبا نزه خوش : [ ... و تشریف گرانمایه مخصوص کرد ( اتابک سعد بن زنگی . ) و بمحلی مرموق و مکانی معبوط بنشاند ... ] ( المعجم . شمس قیس . مد . چا . ۱ ص ۸ )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید