مغایرت
/moqAyerat/
مترادف مغایرت: اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی
متضاد مغایرت: مشابهت، تشابه، همانندی
برابر پارسی: ناسازی، ناجوری، ناهمگنی، ناسازگاری، نایکسانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مغایرت داشتن ؛ با یکدیگر اختلاف داشتن. مخالف یکدیگر بودن.
مغایرة. [ م ُ ی َ رَ ]( ع مص ) بیع کردن به عوض. ( المصادر زوزنی ). معاوضه کردن در خرید و فروخت و مبادله نمودن در آن. غیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مقایضة. تاخت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || با کسی خلاف کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مغایرت شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) غیر یکدیگر بودن مخالف هم بودن . ۲ - ( اسم ) غیریت مخالف : [ مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود . ] ( اوصاف الاشراف . ۳ ) ۴۹ - عبارت از این است که شاعر در مصراع یا بیت کسی یا چیزی را مدح و تحسین کند و در مصراع یا بیت بعد ذم و تقبیح نماید یا بعکس تلطف .
ماخوذ از تازی مخالفت و بیگانگی و جدایی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (ادبی ) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند، تلطف، مانند این شعر: می کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال.
مترادف ها
نبرد، برخورد، ستیزه، ضدیت، نا سازگاری، تضاد، کشمکش، مناقشه، مغایرت، کشاکش
نزاع، ستیز، مجادله، ستیزه، مباحثه، مشاجره، مغایرت، درگیری
مخالفت، نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، عدم توافق، عدم موافقت، عدم قبول
مخالفت، نا سازگاری، تناقض، مغایرت
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدم تناسب
نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، واریانس
مغایرت
تناقض، مغایرت
دگرگونی، مخالفت، نا سازگاری، مغایرت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦 :
∆ کژسو ( کژ سو ) ⟡ اندیشه های کژسو
∆ ورپاد ⟡ اندیشه ورپاد در سخنرانی نمایان شد
∆ خودزن ⟡ گفتار خودزن او همگان را شگفت زده کرد
∆ کژساز ⟡ اندیشه کژساز در نوشته هویدا شد
... [مشاهده متن کامل]
∆ واگرا ⟡ پندارهای واگرای دو گروه
∆ ناساز ⟡ گفتارش ناساز است
∆ ناسازه ⟡ سخن ناسازه از دانشور شنیده شد
∆ پادش ⟡ پادش میان گفته های آنها آشکار است
∆ ناسو ⟡ پوشاک کهنه ناسو با پوشاک نوین است
∆ واپس ⟡ این دو روش واپس یکدیگرند
∆ ناجور ⟡ پندارهای ناجور آنها را از هم دور کرد
∆ دگرا ⟡ دیدگاه های دگرا در گروه پدیدار شد
∆ ناگون ⟡ رنگ های ناگون را کنار هم چیدیم
∆ دگرسو ⟡ راه های دگرسو به مقصد نمی رسند
∆ ناسان ⟡ گفتارهای ناسان آنها جالب بود
∆ واگون ⟡ راه های واگون به هم نمی رسند
∆ کژسان ⟡ آوای کژسان ساز او گوشخراش بود
∆ پادسو ⟡ جریان های پادسو را مشاهده کردیم
∆ ورسو ( ور سو ) ⟡ این دو مسیر ورسو هستند
∆ ناسنگ ⟡ وزن های ناسنگ را اندازه گرفتیم
∆ ورگون ( ور گون ) ⟡ رنگ های ورگون را شناختیم
∆ ناگرد ⟡ چرخش های ناگرد را بررسی کردیم
∆ دگرش ⟡ دگرش اندیشه های آن دو چشمگیر بود
∆ ناسانی ⟡ ناسانی رفتار آن دو برایم جالب بود
∆ واجوری ⟡ واجوری رنگ های کار آشکار است
∆ پادمان ⟡ پادمان میان این دو اندیشه هویداست
∆ ناسویش ⟡ ناسویش میان این دو راه نمایان است
∆ پادستار ⟡ پادستار بودن دو نیرو نمایان است
∆ واگونی ⟡ واگونی میان گفته هایشان پدیدار شد
∆ پرته ⟡ اندیشه های او پرته است
∆ پادگو ⟡ سخنانش پادگو است
∆ دوگانه ⟡ دیدش دوگانه است
∆ کژگویی ⟡ کژگویی می کند
∆ دوپهلو ⟡ دوپهلویی در بیانش
∆ خودشکن ⟡ گزاره خودشکن در نوشتار پدیدار گشت
∆ واپسگرا ⟡ گزاره واپسگرا در نوشتار هویدا بود
∆ درهمک ⟡ گزاره درهمک در گفتار آشکار شد
∆ گژگون ⟡ گفتار گژگون از او برآمد
∆ کژمان ⟡ اندیشه کژمان در سخنرانی پدیدار گشت
∆ پیچار ⟡ گفتار پیچار از او شنیده شد
∆ ناسار ⟡ گزاره ناسار در گفتمان پدیدار گشت
∆ پیچند ⟡ پندار پیچند در نوشته نمایان شد
∆ درگره ⟡ اندیشه درگره در سخنرانی هویدا شد
∆ ورپیچ ⟡ اندیشه ورپیچ در سخنرانی نمودار گشت
∆ کژسو ( کژ سو ) ⟡ اندیشه های کژسو
∆ ورپاد ⟡ اندیشه ورپاد در سخنرانی نمایان شد
∆ خودزن ⟡ گفتار خودزن او همگان را شگفت زده کرد
∆ کژساز ⟡ اندیشه کژساز در نوشته هویدا شد
... [مشاهده متن کامل]
∆ واگرا ⟡ پندارهای واگرای دو گروه
∆ ناساز ⟡ گفتارش ناساز است
∆ ناسازه ⟡ سخن ناسازه از دانشور شنیده شد
∆ پادش ⟡ پادش میان گفته های آنها آشکار است
∆ ناسو ⟡ پوشاک کهنه ناسو با پوشاک نوین است
∆ واپس ⟡ این دو روش واپس یکدیگرند
∆ ناجور ⟡ پندارهای ناجور آنها را از هم دور کرد
∆ دگرا ⟡ دیدگاه های دگرا در گروه پدیدار شد
∆ ناگون ⟡ رنگ های ناگون را کنار هم چیدیم
∆ دگرسو ⟡ راه های دگرسو به مقصد نمی رسند
∆ ناسان ⟡ گفتارهای ناسان آنها جالب بود
∆ واگون ⟡ راه های واگون به هم نمی رسند
∆ کژسان ⟡ آوای کژسان ساز او گوشخراش بود
∆ پادسو ⟡ جریان های پادسو را مشاهده کردیم
∆ ورسو ( ور سو ) ⟡ این دو مسیر ورسو هستند
∆ ناسنگ ⟡ وزن های ناسنگ را اندازه گرفتیم
∆ ورگون ( ور گون ) ⟡ رنگ های ورگون را شناختیم
∆ ناگرد ⟡ چرخش های ناگرد را بررسی کردیم
∆ دگرش ⟡ دگرش اندیشه های آن دو چشمگیر بود
∆ ناسانی ⟡ ناسانی رفتار آن دو برایم جالب بود
∆ واجوری ⟡ واجوری رنگ های کار آشکار است
∆ پادمان ⟡ پادمان میان این دو اندیشه هویداست
∆ ناسویش ⟡ ناسویش میان این دو راه نمایان است
∆ پادستار ⟡ پادستار بودن دو نیرو نمایان است
∆ واگونی ⟡ واگونی میان گفته هایشان پدیدار شد
∆ پرته ⟡ اندیشه های او پرته است
∆ پادگو ⟡ سخنانش پادگو است
∆ دوگانه ⟡ دیدش دوگانه است
∆ کژگویی ⟡ کژگویی می کند
∆ دوپهلو ⟡ دوپهلویی در بیانش
∆ خودشکن ⟡ گزاره خودشکن در نوشتار پدیدار گشت
∆ واپسگرا ⟡ گزاره واپسگرا در نوشتار هویدا بود
∆ درهمک ⟡ گزاره درهمک در گفتار آشکار شد
∆ گژگون ⟡ گفتار گژگون از او برآمد
∆ کژمان ⟡ اندیشه کژمان در سخنرانی پدیدار گشت
∆ پیچار ⟡ گفتار پیچار از او شنیده شد
∆ ناسار ⟡ گزاره ناسار در گفتمان پدیدار گشت
∆ پیچند ⟡ پندار پیچند در نوشته نمایان شد
∆ درگره ⟡ اندیشه درگره در سخنرانی هویدا شد
∆ ورپیچ ⟡ اندیشه ورپیچ در سخنرانی نمودار گشت
جدایش،
ناسانی،
ناسانی،
ناهمداستانی
نمونه:
کوشش ناکامی که برای اندازه گیری سرعت زمین نسبت به �اثیر�، یعنی سرعت مطلق آن، به عمل آمد ( �آزمایش مایکلسون ـ مورلی� و مانند آن ) ، با پذیرفتن انگاره هایی درست به نتایجی کاملا ناهمداستان ( مغایر ) فرجام یافت . . .
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_4870. html
نمونه:
کوشش ناکامی که برای اندازه گیری سرعت زمین نسبت به �اثیر�، یعنی سرعت مطلق آن، به عمل آمد ( �آزمایش مایکلسون ـ مورلی� و مانند آن ) ، با پذیرفتن انگاره هایی درست به نتایجی کاملا ناهمداستان ( مغایر ) فرجام یافت . . .
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_4870. html
دوگانگی. [ دُن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ، اِ مرکب ) تغایر. مغایرت. اختلاف. دوگونگی. مقابل یگانگی. مقابل وحدت :
بر سبوی دوگانگی زن سنگ
تا ز خمی برآیدت ده رنگ.
اوحدی.
و رجوع به دوگانه شود.
بر سبوی دوگانگی زن سنگ
تا ز خمی برآیدت ده رنگ.
اوحدی.
و رجوع به دوگانه شود.
معنی مغایرت یعنی ناهموار بودن ناجور بودن مثلا میگی من ۱۰سالمه اما کودکانه تر از اون سن رفتار میکنی : )
تضاد بودن
راستی من دختر هستم
اون اسم رمزیمه
راستی من دختر هستم
اون اسم رمزیمه
تغایر
اختلاف نظر
باهم تفاوت داشتن
اختلاف نظر
اختلاف نظر