[ویکی فقه] مغالطه اخذ مابالعرض مکان مابالذات، به معنای حذف جزء قضیه و ذکر عارض جزء محذوف یا معروض آن، و یا لازم و یا ملزوم آن است.
مغالطه معنوی بر دو قسم است:۱. مغالطه تالیف قضایا؛۲. مغالطه در اجزای قضیه.
توضیح اصطلاح
از اقسام مغالطه در اجزای قضیه، مغالطه اخذ ما بالعرض مکان ما بالذات است. این مغالطه در جایی است که یکی از اجزای قضیه حذف شود و عارض جزء محذوف یا معروض آن، و یا لازم و یا ملزوم آن ذکر شود. مانند این که کسی از مشاهده سفیدی و کتابتی که عارض انسان می شود گمان کند که هر سفیدی کاتب است و به این ترتیب سفید را به جای انسان به کار برد.
مصادیق این مغالطه
برخی دو مورد برای این قسم مغالطه ذکر کرده اند:۱. این که موضوع قضیه تعدادی عوارض ذاتی داشته باشد و یکی از این عوارض بر عارض دیگری حمل شود و گمان رود که این عارض از عوارض همین معروض است در حالی که در واقع از عوارض موضوع این معروض است؛ ۲. این که موضوع دارای عارضی، و این عارض خود دارای عارضی باشد و عارض عارض بر موضوع حمل شود و گمان رود که از عوارض موضوع است، در حالی که در واقع از عوارض عارض موضوع است. مثلا گفته می شود جسم سفید است و سفیدی اثر تند و زننده در باصره دارد، و نتیجه بگیرد که پس جسم اثر تند و زننده در باصره دارد. در حالی که سفیدی موثر در باصره است و جسم از آن جهت که جسم است موثر در باصره نیست بلکه از آن جهت که سفید است موثر در باصره است. در این جا موضوع حذف شده و جسم به جای آن قرار گرفته است. به این نوع مغالطه، مغالطه اخذ غیر ذاتی به جای ذاتی هم می گویند.
مستندات مقاله
...
مغالطه معنوی بر دو قسم است:۱. مغالطه تالیف قضایا؛۲. مغالطه در اجزای قضیه.
توضیح اصطلاح
از اقسام مغالطه در اجزای قضیه، مغالطه اخذ ما بالعرض مکان ما بالذات است. این مغالطه در جایی است که یکی از اجزای قضیه حذف شود و عارض جزء محذوف یا معروض آن، و یا لازم و یا ملزوم آن ذکر شود. مانند این که کسی از مشاهده سفیدی و کتابتی که عارض انسان می شود گمان کند که هر سفیدی کاتب است و به این ترتیب سفید را به جای انسان به کار برد.
مصادیق این مغالطه
برخی دو مورد برای این قسم مغالطه ذکر کرده اند:۱. این که موضوع قضیه تعدادی عوارض ذاتی داشته باشد و یکی از این عوارض بر عارض دیگری حمل شود و گمان رود که این عارض از عوارض همین معروض است در حالی که در واقع از عوارض موضوع این معروض است؛ ۲. این که موضوع دارای عارضی، و این عارض خود دارای عارضی باشد و عارض عارض بر موضوع حمل شود و گمان رود که از عوارض موضوع است، در حالی که در واقع از عوارض عارض موضوع است. مثلا گفته می شود جسم سفید است و سفیدی اثر تند و زننده در باصره دارد، و نتیجه بگیرد که پس جسم اثر تند و زننده در باصره دارد. در حالی که سفیدی موثر در باصره است و جسم از آن جهت که جسم است موثر در باصره نیست بلکه از آن جهت که سفید است موثر در باصره است. در این جا موضوع حذف شده و جسم به جای آن قرار گرفته است. به این نوع مغالطه، مغالطه اخذ غیر ذاتی به جای ذاتی هم می گویند.
مستندات مقاله
...
wikifeqh: مغالطه_اخذ_مابالعرض_مکان_مابالذات