مغالات
لغت نامه دهخدا
مغالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «غ ل و» ) بها کردن پس درگذشتن از حد در آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گران خریدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بغایت برداشتن دست را در انداختن تیر یا بنهایت قوت دور انداختن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). انداختن تیر را به دورترین نقطه که ممکن است. || مبالغه کردن در کاری. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نرخ چیزی را بالا بردن، گران فروشی کردن.
۳. گران خریدن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید