مغافصت
لغت نامه دهخدا
- به مغافصت ؛ بناگهان. ناگهان. غفلةً : مرده مردم خوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. ( مرزبان نامه ).
مغافصة. [ م ُ ف َ ص َ ] ( ع مص ) ناگاه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). به ناگاه گرفتن و بر غفلت کسی را آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده بعد شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید