مغازی


مترادف مغازی: جنگها، نبردها، حربها، کارزارها، میدانهای جنگ، عرصه های نبرد

لغت نامه دهخدا

مغازی. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مَغزی ̍. جنگها. ( از اقرب الموارد ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ج ِ مغزاة. ( ناظم الاطباء ) :
جمعی ز مغازیْت حاصل آید
من نظم کنم جمع آن مغازی .
مسعودسعد.
|| مواضع یا زمانهای جنگ. ( از اقرب الموارد ). || مناقب و بیان اوصاف غازیان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مناقب غازیان و این کلمه مفردی ندارد و یا مفرد آن مَغزی ̍ و یامَغزاة است به معنی غزوه. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ) :
چرا نامه الهی را نخوانی
چه گردی گرد افسانه مغازی.
ناصرخسرو.
به هنگام عزم تو مر شاعران را
سخن دست ندهد جز اندر مغازی.
عثمان مختاری ( دیوان چ همایی ص 508 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مغزی ۱ - جنگها حربها ۲ - مواضع غزو میدانهای جنگ . ۳ - مدایح و مناقب غازیان ( جنگجو یان ) : [ بهنگام عزم تو مر شاعران را سخن دست ندهد جزا ندر مغازی . ] ( عثمان مختاری . چا . همائی ۵٠۸ )
جمع مغزی جنگها

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مغزی '، جنگ ها، حرب ها.

فرهنگ عمید

= مغزا

دانشنامه آزاد فارسی

مَغازی
عنوان عمومی کتاب هایی به عربی در شرح غَزَوات پیامبر اسلام (سفرهای جنگی آن حضرت) که در قرون نخست هجری نوشته شد. از قدیمی ترین کتاب های مغازی، می توان از کتاب المغازی ابن اسحاق (؟ـ۱۵۹ق) و مغازیِ واقدی (۱۳۰ـ۲۰۷ق) نام برد.

پیشنهاد کاربران

بپرس