مغازله

/moqAzele/

مترادف مغازله: تجمش، عشق بازی، عشق ورزی، معاشقه، ملاعبه، مهرورزی

معنی انگلیسی:
caress, romance, reciting amorous verses to each other

لغت نامه دهخدا

مغازله. [ م ُ زَ ل َ / زِ ل ِ ] ( از ع ، اِمص ) عشقبازی. ( ناظم الاطباء ) : از صباح تا رواح با صباح به مغازله و معانقه می گذشت. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 52 ). و رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

عشقبازی کردن با نان، سخنان عشق آمیزگفتن
۱ - ( مصدر ) عشقبازی کردن معاشقه کردن . ۲ - ( اسم ) عشقبازی : [ از صباح تا رواح با صباح بمغازله و معانقه میگذشت . ] ( لباب الالباب . نف . ۵۲ ) جمع : مغازلات .

فرهنگ معین

(مُ زَ لَ یا زِ لِ ) [ ع . مغازلة ] ۱ - (مص ل . ) عشق بازی کردن ، معاشقه کردن . ۲ - (اِمص . ) عشقبازی ، گفتگوی عاشقانه .

فرهنگ عمید

۱. عشق بازی کردن با زنان.
۲. سخنان عشق آمیز گفتن.

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: چکام ورزی 🇮🇷
جواب غزل را با غزل گفتن
عشق ورزیدن

بپرس