معیوبی


معنی انگلیسی:
defectiveness, faultiness, damaged state

لغت نامه دهخدا

معیوبی. [ م َع ْ ] ( حامص ) مأخوذ از تازی ، عیب داشتگی و عیب ناکی. || داغ داری و لکه داری. || رسوایی و بدنامی و بی آبرویی و ننگ داری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معیوب شود.

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی عیب داشتگی و عیب ناکی

پیشنهاد کاربران

لنگیدن کاری ؛ نقصی در آن بودن که مایه ٔ تعویق و تعطیل آن است.

بپرس