معی

لغت نامه دهخدا

معی. [ م ِ عا ] ( ع اِ ) هر آبراهه ای که از زمین پست به سوی آبراهه دیگر رود یا زمین نرم میان دو زمین درشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، امعاء. ( اقرب الموارد ). || آب تک یعنی جای ایستادن آب در قعر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || معی الفار؛ نوعی از خرمای ردی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوعی از خرمای پست و ردی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معی. [ م ِ عا / م َع ْی ْ ] ( ع اِ ) رودگانی. ج ، امعاء. ( مهذب الاسماء ). روده. ( ترجمان القرآن ) ( بحر الجواهر ). روده. ج ، امعاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || هم مثل المعی و الکرش ؛ یعنی ایشان در نیکوحالی و ارزانیند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

روده، امعائ جمع
روده جمع : امعائ .
رودگانی جمع امعائ

فرهنگ معین

(مِ عا ) [ ع . ] (اِ. ) روده ، ج . امعاء.
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) جوی آب ، آبراهه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَعِیَ: با من
ریشه کلمه:
مع (۱۶۴ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس