معوی

لغت نامه دهخدا

معوی. [ م ِ ع َ وی ی / م ِ ع َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به معاء. ( ناظم الاطباء ). منسوب به معاء یعنی روده ای . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : زرداب معوی کمتر افتد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اسهال معوی یعنی اسهال که سبب آن در روده ها بود... ( ذخیره خوارزمشاهی ).

معوی. [ م َ ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به معاءو روده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل شود.

معوی.[ م َ وی ی ] ( ع ص ) پیچیده و خمیده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

منسوب به معائ
( صفت ) منسوب به معائ
پیچیده و خمیده

پیشنهاد کاربران

بپرس