معنی پیچیده ؛ مضمونی که بی تأمل و فکر نتوان یافت. ( آنندراج ) :
به وصفش معنی پیچیده بستم
طلسم بیرهش پیچیده بستم.
ملامنیر ( از آنندراج ) .
هر تهی کاسه در این بحر بود سرگردان
حاصل این معنی پیچیده ز گرداب بود.
ملاطاهر غنی ( از آنندراج ) .
به وصفش معنی پیچیده بستم
طلسم بیرهش پیچیده بستم.
ملامنیر ( از آنندراج ) .
هر تهی کاسه در این بحر بود سرگردان
حاصل این معنی پیچیده ز گرداب بود.
ملاطاهر غنی ( از آنندراج ) .