معنویت
/ma~naviyyat/
برابر پارسی: مینویی، مینوی بودن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
معنوی بودن
مترادف ها
تجرد، معنویت، غیر جسمانی بودن
تجرد، معنویت، عدم اعتقاد به ماده
عالم روحانی، معنویت، روحانیت، روحیه مذهبی
معنویت، ارمان گرایی، سبک هنری خیالی
معنویت، اندیشه گرایی
معنویت
پیشنهاد کاربران
در ادبیات فارسی علاوه بر کلمات معنوی و معنویت، واژه های مانوی و مانویت هم یافت میشوند. با شنیدن و یا خواندن این واژه ها به احتمال قوی به یاد مانی و اندیشه و افکار و خیالات و تصورات وی می افتیم. در صورتیکه این کلمه ها تاریخ طولانی تری دارند و ریشه شان به فرا باستان میرسد. خردمندان گمنام ایرانی در اعصار دور دست تاریخ باستان به نو شدن انسان و بقیه ی موجودات درون این جهان و نو گردیدن خود این جهان باور داشته اند. در کلمه ی مانوی پیشوند ما ضمیر اول شخص جمع بوده و می باشد و فقط به افراد انسانی اشاره نداشته بلکه به کلیه ی موجودات زنده نباتی و حیوانی و غیر زنده و پسوند نوی ریشه در مصدر نو شدن داشته و دارد. لذا مانویت از دیدگاه آن خردمندان یک بینش و باور حقیقی بوده به معنای نو شدن همه چیز و همه کس. خبر آن باور به گوش خردمندان گمنام در سرزمین هندوستان رسیده و در آنجا منجر به کشف و شهود چرخه تولد و مرگ گردیده. سمبل گردونه ی مهر یا چلیپا به احتمال قریب به یقین یا نزدیک به حقیقت توسط همان باورمندان به نو شدن خود و جهان، آفریده شده و برای آیندگان به ارث باقی گذاشته شده و آنهم در اعصار بی خطی. همسنگ آن در هندوستان به شکل سمبل سواستیکا تولید گردیده. معنای حقیقی نهفته در پشت پرده نمای بیرونی یا ظاهری این دو سمبل از دیدگاه خود آن خردمندان به احتمال قوی این بوده که عشق و زندگی انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) بطور خطی و پیوسته یعنی یکبار متولد شدن و دیگر نمردن از جاودانگی برخوردار نمی باشند بلکه منقطع، غیر خطی و دایره وار و هر بار در مداری برتر از پیش تا رسیدن و بازگشتن به همان حالت آفرینش اولیه محتوای همین گیتی یا کیهان و یا این جهان در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. آن بینش و باور حقیقی و فراباستانی را میتوان امروز و آینده بصورت زیر تفسیر کرد و ابهامات و اوهامات و خرافاتی را که در طول اعصار بعدی تاکنون بر روی نور آن انباشته شده پاک نمود تا همگان و به ویژه خودمان تحت تابش آن نور بهتر از بودا به حالت بیداری و روشنایی برسیم : هر فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری در این دنیا و خود این دنیا ) دارای زمان خودی و یا ساعت لحظه شمار خاص و ویژه خویش میباشد. مسیر حرکت زمان خودی که همیشه توسط لحظه جاودانه حال به عنوان بزرگترین نیروی نامرئی موجود در محتوای کیهان یا جهان طی میگردد بصورت دو قوس یا کمان؛ یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند و به شکل یک دایره از پیش تعیین و ترسیم گردیده. قوس یا کمان کوتاه همین پدیده طبیعی، واقعی و تجربی به شکل 《تولد - زندگی - مرگ》می باشد که همگی با آن آشنائی داریم و در مورد آن به سر و دل خود شک و تردید راه دادن جایز نمی باشد. زندگی در طول آن از لحظه ی بسته شدن نطفه آغاز و در لحظه مرگ به پایان میرسد و طول زمانی آن منحصر بفرد است. قوس یا کمان بلند که بخش اعظم آن به کمک حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و به کمک تجربه غیر قابل فهم و درک و شناخت میباشد، پدیده ی دیگریست به شکل 《مرگ - زندگی - تولد》. زندگی در طول این کمان رویائی - برزخی با کمیت و کیفیت بهشت برین میباشد و خواهد بود بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین نفس مجرد یا من در نفس مجرد یا من واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی ( نه خدای دینی و فلسفی و عرفانی ) و به کمک حواس، غرایز، فهم و عقل بیکران وی ( و نه به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل انفرادی که در لحظه ی مرگ کالبد تثلیثی مادی - روانی - روحی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان بطور کامل مختل میگردند و از کار میفتند ) تا لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. و طول زمانی آن برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی. مرگ در انتهای پدیده اول و مرگ در ابتدای پدیده دوم هردو یکی اند و تولد در انتهای پدیده دوم همان تولد خواهد بود در ابتدای پدیده اول با این تفاوت که همیشه در مداری برتر از قبل روی خواهد داد. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه بعد از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود.
... [مشاهده متن کامل]
خردمندان گمنام هندو نتوانسته اند که پدیده دوم را هم کشف و شهود نمایند ( شاید خردمندان گمنام ایرانی بقیه ی داستان را به هندوان فاش ننموده بوده باشند ) و لذا پدیده ی اول یعنی 《تولد - زندگی - مرگ 》را بصورت یک چرخ پنداشته و چگونگی چرخش آنرا از طریق گردش روان نامیرا به روش تناسخ شرح و توضیح داده و تفسیر نموده اند که باطل می باشد. ایده ی انقلابی بودا در این زمینه این بوده که چرخیدن چرخه تولد و مرگ را فقط در چهارچوب زنجیره علت و معلول امکان پذیر دانسته و باور به گردش روان را رد نموده و بر روش تناسخ مُهر و موم ابطال نهاده. اما خود بودا هم نتوانسته است که پدیده دوم را کشف و شهود نماید. شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که نه تنها باور به تناسخ باطل می باشد بلکه باور به قبض یا جدایی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی در لحظه مرگ و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و همچنین باور به پریدن جان از قفس تنگ خاکی تن و پرواز آن با شتاب و عجله از جهان مادی و فانی بسوی جهان معنوی و باقی به یک سهم مساوی با باور به تناسخ باطل می باشند، یعنی این سه باور هیچکدام حقیقت ندارند.
بهر حال شاید در طول تاریخ واژه های مانوی و مانویت به شکل معنوی و معنویت تحول یافته بوده باشند. از دیدگاه فردی من معنویت دو حد دارد؛ یکی اوهامی و بریده از واقعیت و دیگری حقیقی و منطبق بر واقعیت و طیف وسیعی بین این دو مرز حدی. معنویت نوع اول را میتوان آئینی، دینی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی نامید و معنویت نوع دوم را علمی.
در مورد این نکته هم شاید بتوان به توافق نظر رسید و آن اینکه فقط یک موجود واحد، احد، یکتا، یگانه، بیکران و بینهایت وجود دارد و هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. اقوام انسانی هر کدام به زبان خود نام های گوناگونی بر روی این موجود گذاشته اند و سپس نام ساختگی و خود این موجود را یکی پنداشته و امروز هم می پندارند . آنانیکه از ماده بیزارند و آویزان و شیفته و مجذوب روح اند، شاید از پائین ترین حد معنویت بر خوردار باشند، زیرا کلمه ی فارسی ماده از دیدگاه آن خردمندان گمنام فراباستانی به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰》تلفظ و بیان میشده. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که دو داستان مبدئی - بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ، نجوا و زمزمه نگردیده .
... [مشاهده متن کامل]
خردمندان گمنام هندو نتوانسته اند که پدیده دوم را هم کشف و شهود نمایند ( شاید خردمندان گمنام ایرانی بقیه ی داستان را به هندوان فاش ننموده بوده باشند ) و لذا پدیده ی اول یعنی 《تولد - زندگی - مرگ 》را بصورت یک چرخ پنداشته و چگونگی چرخش آنرا از طریق گردش روان نامیرا به روش تناسخ شرح و توضیح داده و تفسیر نموده اند که باطل می باشد. ایده ی انقلابی بودا در این زمینه این بوده که چرخیدن چرخه تولد و مرگ را فقط در چهارچوب زنجیره علت و معلول امکان پذیر دانسته و باور به گردش روان را رد نموده و بر روش تناسخ مُهر و موم ابطال نهاده. اما خود بودا هم نتوانسته است که پدیده دوم را کشف و شهود نماید. شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که نه تنها باور به تناسخ باطل می باشد بلکه باور به قبض یا جدایی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی در لحظه مرگ و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و همچنین باور به پریدن جان از قفس تنگ خاکی تن و پرواز آن با شتاب و عجله از جهان مادی و فانی بسوی جهان معنوی و باقی به یک سهم مساوی با باور به تناسخ باطل می باشند، یعنی این سه باور هیچکدام حقیقت ندارند.
بهر حال شاید در طول تاریخ واژه های مانوی و مانویت به شکل معنوی و معنویت تحول یافته بوده باشند. از دیدگاه فردی من معنویت دو حد دارد؛ یکی اوهامی و بریده از واقعیت و دیگری حقیقی و منطبق بر واقعیت و طیف وسیعی بین این دو مرز حدی. معنویت نوع اول را میتوان آئینی، دینی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی نامید و معنویت نوع دوم را علمی.
در مورد این نکته هم شاید بتوان به توافق نظر رسید و آن اینکه فقط یک موجود واحد، احد، یکتا، یگانه، بیکران و بینهایت وجود دارد و هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. اقوام انسانی هر کدام به زبان خود نام های گوناگونی بر روی این موجود گذاشته اند و سپس نام ساختگی و خود این موجود را یکی پنداشته و امروز هم می پندارند . آنانیکه از ماده بیزارند و آویزان و شیفته و مجذوب روح اند، شاید از پائین ترین حد معنویت بر خوردار باشند، زیرا کلمه ی فارسی ماده از دیدگاه آن خردمندان گمنام فراباستانی به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰》تلفظ و بیان میشده. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که دو داستان مبدئی - بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ، نجوا و زمزمه نگردیده .
یعنی : یان - یانی - ینی ( واژ ه اوستایی به یانای نیکی رسان و روشن ساز ) و هرگاه در پیوند به سخن به کار رود یانای نیک رساندن و روشن کردن یک چم یا سخن و . . . را می رساند
معنی : یانا - یانه - مانا - ماناک - مینه - . . .
... [مشاهده متن کامل]
یانش : یانیدن / یانستن : معنی کردن
یانیدم می یانم خواهم یانید . . . ینیدم می ینم خواهم ینید . . .
معنوی : یاناوند - یانامند - یانومند - یاناور - یانیک - یانیکی - یاناکی - یانشتی - یانانه - یانگانه - یاناگون . . .
معنویت / معنویات : یانشت - یانمان - یانگان - یانادیس - یانگانگی - یاناگری - یانانگری - . . .
معنی دار : بی یانه - ایانه
- - - و واژه های دیگری که می توان برابر آنها را یافت - - -
عیان : ایان = اَ یان ( آنچه آشکار است و نیازی به یاناش - یانایش - یانیدن / معنی کردن آن نیست )
اَیانش - ایانیدن : ایانیدم - می ایانم - خواهم ایاند . . .
بَیان : بِیان = ب یان ( آشکار کردن آنچه نمایان نیست )
بِیانش - بیانیدن : بیانیدم - می بیانم - خواهم بیاند . . .
. . . . .
معنی : یانا - یانه - مانا - ماناک - مینه - . . .
... [مشاهده متن کامل]
یانش : یانیدن / یانستن : معنی کردن
یانیدم می یانم خواهم یانید . . . ینیدم می ینم خواهم ینید . . .
معنوی : یاناوند - یانامند - یانومند - یاناور - یانیک - یانیکی - یاناکی - یانشتی - یانانه - یانگانه - یاناگون . . .
معنویت / معنویات : یانشت - یانمان - یانگان - یانادیس - یانگانگی - یاناگری - یانانگری - . . .
معنی دار : بی یانه - ایانه
- - - و واژه های دیگری که می توان برابر آنها را یافت - - -
عیان : ایان = اَ یان ( آنچه آشکار است و نیازی به یاناش - یانایش - یانیدن / معنی کردن آن نیست )
اَیانش - ایانیدن : ایانیدم - می ایانم - خواهم ایاند . . .
بَیان : بِیان = ب یان ( آشکار کردن آنچه نمایان نیست )
بِیانش - بیانیدن : بیانیدم - می بیانم - خواهم بیاند . . .
. . . . .
سلام
درسته که غالبا از معنویت به روحانیت و امور غیرمادی و. . . تعبیر میشه اما با توجه به معنای واژه معنویت، همینکه ما دنبال معنی معنویت هستیم این معنویته.
باطن هرچیز همون معنویتشه
میخواد باطن دین باشه یا باطن اسم یک فرد
... [مشاهده متن کامل]
همینکه من از معنای نام فردی سوال کنم در واقع به دنبال چیزی فراتر از ظاهر اسم اون فرد هستم
درسته که غالبا از معنویت به روحانیت و امور غیرمادی و. . . تعبیر میشه اما با توجه به معنای واژه معنویت، همینکه ما دنبال معنی معنویت هستیم این معنویته.
باطن هرچیز همون معنویتشه
میخواد باطن دین باشه یا باطن اسم یک فرد
... [مشاهده متن کامل]
همینکه من از معنای نام فردی سوال کنم در واقع به دنبال چیزی فراتر از ظاهر اسم اون فرد هستم
معنوی و معنویت به هرآنچه که شامل یا مربوط به معنی و روح باشد گفته می شود و مقابل ظاهری و مادی است. هر آنچه مادی نباشد را معنوی گویند. از دین به معنویت استعاره می شود. [۱]
سنتاً بسیاری از ادیان معنویت را یکی از ابعاد صحیح تجربهٔ دینی می دانند. بسیاری دین را معادل معنویت می دانند، اما کاهش پیروان ادیان رسمی با رشد سکولاریسم در جهان غرب سبب رشد دیدگاه های وسیعی از معنویت شده است.
... [مشاهده متن کامل]
معنویت به حقیقت نهایی یا غیر مادی اشاره دارد. راهی درونی که شخص را قادر به کشف ماهیت هستی یا عمیق ترین ارزشها و معانی زندگی مردم می سازد؛ تمرینهای معنوی شامل مدیتیشن، نماز و مراقبه هدفشان زندگی درونی شخصی است. چنین تمرینهایی به تجربه یا ارتباط با حقیقت برتر منجر می شوند؛ یعنی فهم بهتر خود در ارتباط با اشخاص دیگر یا با جامعهٔ انسانی، با طبیعت یا جهان یا با عرصهٔ روحانی. معنویت غالباً به عنوان منبع انرژی یا جهت یابی در زندگی قلمداد می شود. می توان آن را توجه به حقایق غیرمادی یا ماندگار یا ذات متعالی جهان دانست.
محتویات [نمایش]
معنویت از دیدگاه های مختلف [ویرایش]
روانشناسی دین [ویرایش]
روانشناسی دین به عنوان رشته ای علمی مبتنی است بر تعریف هایی عملیاتی؛ در این رشته تعاریف متعددی برای «معنویت» و معیارهای مختلفی برای سنجش معنویت افراد وجود دارد. جای بحث دارد که معنویت را باید جدا از دین لحاظ کرد یا نه، به عنوان شاخه ای از دین قابل مطالعه است. این بحث البته وابسته است به اینکه معنویت را چگونه تعریف کنیم.
معنویت سکولار [ویرایش]
معنویت سکولار می کوشد جنبه هایی از زندگی و تجربهٔ انسانی را که با دیدگاه های ماتریالیستی و مکانیکی صرف به دست نیامده است، تشخیص دهد بدون آنکه به معنویت اعتقاد داشته باشد. این رشته ممکن است انواعی از تمرینهای معنوی مانند مدیتیشن یا تمرکز حواس را برای انسان مفید یا حتی لازم بداند بدون آنکه اعتقادی به توضیحات یا توجیهات فراطبیعی در انسان داشته باشد. در واقع اصلاً ارتباطی بین معنویت و اعتقاد در کار نیست. کلمه «معنویت» صرفاً به دیدگاه های مذهبی غالباً شخصی و غیرنظام مند که ویژگی کثرت گرایانه دارند مربوط است تا به اعتقادات نظری و ادیان نظام یافته؛ اگرچه شاید این دیدگاه سکولار قابل تردید باشد.
خداناباوری [ویرایش]
اما با توجه به اینکه خداناباوران تمایل به شکاکیت درباب ادعاهای فراطبیعی و وجود واقعی روح دارند ، برخی از آنها معنویت را افکار، احساسات، کلمات و رفتارهای پیشرفته ای می دانند که به گونه ای با کل کائنات در ارتباط است، ولو با نوعی رابطهٔ ضعیف علی و معلولی. برخی از نسخه های بودیسم یک چنین چیزی است اگرچه باید در نظر داشت فراطبیعی لزوماً به معنای خداباورانه نیست.
مکتب نیو ایج [ویرایش]
در مقابل پیروان نیوایج ( New - Age ) ــ یعنی مسیحیت متمایل به هندوئیسم ــ برآن اند که معنویت ارتباطی با روح/قدرت/ انرژی ای فراهم می کند که سبب درک عمیق تر از خود می شود. معنویت تاحدی شامل خودنگری و بهبود زندگی درونی از طریق تمریناتی مانند مدیتیشن، نماز و مراقبه است. برخی مکاتب جدید معنویت را درهر چیزی موجود می دانند؛ مانند دو مکتب همه خداباوری و همه خداباوری جدید. همین طور «طبیعت گرایی دینی» هم نگاهی معنویت مدار دارد و معنویت را در جهان طبیعت پنهان می داند.
راه معنوی [ویرایش]
معنویت در انواع مختلفی از مفاهیم فرهنگی و دینی شامل راهی معنوی تلقی می شود که در آن فرد می تواند به چیزی مثل سطح بالایی از هوشیاری یا انسان کامل شدن یا رسیدن به حکمت یا اتحاد با خدا یا خلقت دست یابد. تمثیل غار افلاطون که در کتاب هفتم جمهوری آورده شده است شرحی از یک سفر است ( چنان که در نوشته های ترزای آویلایی آمده است ) . سفر روحانی مسیری است که بعد ذهنی و فردی دارد. سفر معنوی برای رسیدن به هدفی معلوم می تواند دوره ای کوتاه یا طولانی داشته باشد. هرحادثه زندگی بخشی از این سفر است اما می توان به طور خاص لحظاتی مشخص یا برجسته هم داشته باشد مانند تمرینات مختلف معنوی ( از قبیل مراقبه، نماز و روزه ) ؛ ارتباط با فردی که تجربه های عمیق معنوی را از سر گذرانده ( که به او استاد، پیر، مرشد روحانی یا گورو می گویند بسته به اینکه در چه فرهنگی باشد ) ؛ رویکرد شخص به متون مقدس و . . . اگر مسیر معنوی همه تاحدی یا کاملاً یکی باشد در ابتدای راه ممکن است این حالات به صورت آزمایش یا غلبه باشد، چنین آزمونهایی غالباً پیش از نتیجهٔ اجتماعی امتحانی اند برای خود فردی که به آنها رسیده است. معنویت می تواند دو بعد داشته باشد: یکی رشد درونی، دیگری ابراز نتیجهٔ این رشد در جهان.
دین [ویرایش]
اگر چه دو واژه معنویت و دین هردو می توانند به معنای مشترک جست وجوی امر مطلق یا خداوند دلالت کنند، شمار فزاینده ای از مردم این دو را دو هویت جداگانه تلقی می کنند دین تنها یک راه برای رسیدن به تجربه های معنوی است. ویلیام ایروین، مرتاض و مورخ فرهنگ معتقد است «دین همان معنویت نیست؛ بلکه دین شکلی است که معنویت در جریان تمدن به خود گرفته است». بابی مانجو نیز گفته است: «دین پایان و معنویت آغاز است».
کسانی که از معنویت خارج از دین سخن می گویند غالباً خود را افراد معنوی غیردینی می خوانند ( SBNR: spiritual but not religious ) طبق یک نظرسنجی حدود یک چهارم مردم آمریکا خود را افرادی معنوی ولی غیردینی می دانند. می توان چنین گفت که دین نوعی جست وجوی بیرونی رسمی است درحالی که معنویت جست وجوی درون است. معنویت به این معنا با شکاکیت درباره عالم ماورا سازگار است. می توان گفت معنویت به جای آنکه هدف باشد خود مسیر است؛ یعنی گرایش و شیوه ای که فرد برای زندگی برمی گزیند نه هدفی که باید به آن برسد.
پانویس [ویرایش]
↑ وب گاه لغت نامهٔ دهخدا
مشارکت کنندگان ویکی پدیا، «Spirituality»، ویکی پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد ( بازیابی در ۶ فوریهٔ ۲۰۱۱ ) .
این یک نوشت . . .
سنتاً بسیاری از ادیان معنویت را یکی از ابعاد صحیح تجربهٔ دینی می دانند. بسیاری دین را معادل معنویت می دانند، اما کاهش پیروان ادیان رسمی با رشد سکولاریسم در جهان غرب سبب رشد دیدگاه های وسیعی از معنویت شده است.
... [مشاهده متن کامل]
معنویت به حقیقت نهایی یا غیر مادی اشاره دارد. راهی درونی که شخص را قادر به کشف ماهیت هستی یا عمیق ترین ارزشها و معانی زندگی مردم می سازد؛ تمرینهای معنوی شامل مدیتیشن، نماز و مراقبه هدفشان زندگی درونی شخصی است. چنین تمرینهایی به تجربه یا ارتباط با حقیقت برتر منجر می شوند؛ یعنی فهم بهتر خود در ارتباط با اشخاص دیگر یا با جامعهٔ انسانی، با طبیعت یا جهان یا با عرصهٔ روحانی. معنویت غالباً به عنوان منبع انرژی یا جهت یابی در زندگی قلمداد می شود. می توان آن را توجه به حقایق غیرمادی یا ماندگار یا ذات متعالی جهان دانست.
محتویات [نمایش]
معنویت از دیدگاه های مختلف [ویرایش]
روانشناسی دین [ویرایش]
روانشناسی دین به عنوان رشته ای علمی مبتنی است بر تعریف هایی عملیاتی؛ در این رشته تعاریف متعددی برای «معنویت» و معیارهای مختلفی برای سنجش معنویت افراد وجود دارد. جای بحث دارد که معنویت را باید جدا از دین لحاظ کرد یا نه، به عنوان شاخه ای از دین قابل مطالعه است. این بحث البته وابسته است به اینکه معنویت را چگونه تعریف کنیم.
معنویت سکولار [ویرایش]
معنویت سکولار می کوشد جنبه هایی از زندگی و تجربهٔ انسانی را که با دیدگاه های ماتریالیستی و مکانیکی صرف به دست نیامده است، تشخیص دهد بدون آنکه به معنویت اعتقاد داشته باشد. این رشته ممکن است انواعی از تمرینهای معنوی مانند مدیتیشن یا تمرکز حواس را برای انسان مفید یا حتی لازم بداند بدون آنکه اعتقادی به توضیحات یا توجیهات فراطبیعی در انسان داشته باشد. در واقع اصلاً ارتباطی بین معنویت و اعتقاد در کار نیست. کلمه «معنویت» صرفاً به دیدگاه های مذهبی غالباً شخصی و غیرنظام مند که ویژگی کثرت گرایانه دارند مربوط است تا به اعتقادات نظری و ادیان نظام یافته؛ اگرچه شاید این دیدگاه سکولار قابل تردید باشد.
خداناباوری [ویرایش]
اما با توجه به اینکه خداناباوران تمایل به شکاکیت درباب ادعاهای فراطبیعی و وجود واقعی روح دارند ، برخی از آنها معنویت را افکار، احساسات، کلمات و رفتارهای پیشرفته ای می دانند که به گونه ای با کل کائنات در ارتباط است، ولو با نوعی رابطهٔ ضعیف علی و معلولی. برخی از نسخه های بودیسم یک چنین چیزی است اگرچه باید در نظر داشت فراطبیعی لزوماً به معنای خداباورانه نیست.
مکتب نیو ایج [ویرایش]
در مقابل پیروان نیوایج ( New - Age ) ــ یعنی مسیحیت متمایل به هندوئیسم ــ برآن اند که معنویت ارتباطی با روح/قدرت/ انرژی ای فراهم می کند که سبب درک عمیق تر از خود می شود. معنویت تاحدی شامل خودنگری و بهبود زندگی درونی از طریق تمریناتی مانند مدیتیشن، نماز و مراقبه است. برخی مکاتب جدید معنویت را درهر چیزی موجود می دانند؛ مانند دو مکتب همه خداباوری و همه خداباوری جدید. همین طور «طبیعت گرایی دینی» هم نگاهی معنویت مدار دارد و معنویت را در جهان طبیعت پنهان می داند.
راه معنوی [ویرایش]
معنویت در انواع مختلفی از مفاهیم فرهنگی و دینی شامل راهی معنوی تلقی می شود که در آن فرد می تواند به چیزی مثل سطح بالایی از هوشیاری یا انسان کامل شدن یا رسیدن به حکمت یا اتحاد با خدا یا خلقت دست یابد. تمثیل غار افلاطون که در کتاب هفتم جمهوری آورده شده است شرحی از یک سفر است ( چنان که در نوشته های ترزای آویلایی آمده است ) . سفر روحانی مسیری است که بعد ذهنی و فردی دارد. سفر معنوی برای رسیدن به هدفی معلوم می تواند دوره ای کوتاه یا طولانی داشته باشد. هرحادثه زندگی بخشی از این سفر است اما می توان به طور خاص لحظاتی مشخص یا برجسته هم داشته باشد مانند تمرینات مختلف معنوی ( از قبیل مراقبه، نماز و روزه ) ؛ ارتباط با فردی که تجربه های عمیق معنوی را از سر گذرانده ( که به او استاد، پیر، مرشد روحانی یا گورو می گویند بسته به اینکه در چه فرهنگی باشد ) ؛ رویکرد شخص به متون مقدس و . . . اگر مسیر معنوی همه تاحدی یا کاملاً یکی باشد در ابتدای راه ممکن است این حالات به صورت آزمایش یا غلبه باشد، چنین آزمونهایی غالباً پیش از نتیجهٔ اجتماعی امتحانی اند برای خود فردی که به آنها رسیده است. معنویت می تواند دو بعد داشته باشد: یکی رشد درونی، دیگری ابراز نتیجهٔ این رشد در جهان.
دین [ویرایش]
اگر چه دو واژه معنویت و دین هردو می توانند به معنای مشترک جست وجوی امر مطلق یا خداوند دلالت کنند، شمار فزاینده ای از مردم این دو را دو هویت جداگانه تلقی می کنند دین تنها یک راه برای رسیدن به تجربه های معنوی است. ویلیام ایروین، مرتاض و مورخ فرهنگ معتقد است «دین همان معنویت نیست؛ بلکه دین شکلی است که معنویت در جریان تمدن به خود گرفته است». بابی مانجو نیز گفته است: «دین پایان و معنویت آغاز است».
کسانی که از معنویت خارج از دین سخن می گویند غالباً خود را افراد معنوی غیردینی می خوانند ( SBNR: spiritual but not religious ) طبق یک نظرسنجی حدود یک چهارم مردم آمریکا خود را افرادی معنوی ولی غیردینی می دانند. می توان چنین گفت که دین نوعی جست وجوی بیرونی رسمی است درحالی که معنویت جست وجوی درون است. معنویت به این معنا با شکاکیت درباره عالم ماورا سازگار است. می توان گفت معنویت به جای آنکه هدف باشد خود مسیر است؛ یعنی گرایش و شیوه ای که فرد برای زندگی برمی گزیند نه هدفی که باید به آن برسد.
پانویس [ویرایش]
↑ وب گاه لغت نامهٔ دهخدا
مشارکت کنندگان ویکی پدیا، «Spirituality»، ویکی پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد ( بازیابی در ۶ فوریهٔ ۲۰۱۱ ) .
این یک نوشت . . .