معنبر شدن

لغت نامه دهخدا

معنبر شدن.[ م ُ عَم ْ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) به عنبر آغشته شدن.عنبر آلوده شدن. معطر گشتن. خوشبو شدن :
نوک کلک از شرح خلق او معنبر می شود
صدر شرع از فر جاه او مزین آمده ست.
جمال الدین عبدالرزاق.
معنبر شد از گرد او صیدگاه.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - به عنبر آغشته شدن : [ نوک کلک از شرح خلق او معنبر میشود صدر شرع از فرجاه او مزین آمد ست . ] ( جمال الدین اصفهانی . ۲ )۴٠ - خوشبو گشتن .
به عنبر آغشته شدن عنبر آلود شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس