معمی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پنهان داشته پوشیده . ۲ - ( اسم ) آن است که اسمی یا معنیی را بنوعی از مشکلات حساب یا به چیزی از قلب و تصحیف و غیر آن از انواع تعمیه پوشیده گردانند تاجز به اندیشه تمام و فکر بسیار آن را نتوان کشف کرد چنانکه در نام [ مسعود ] گفته اند : [ چو نامش بپرسیدم از ناز زود بدامن چو برخاست بر بط بسود . ] [ بتازی بدانستم آن رمزاو که نامش ز بربط بسودن چه بود . ] ( المعجم . مد . چا. ۳۱۶ : ۱ ) توضیح : بسودن مس بر بط عود. مس عود مسعود جمع : معمیات
آن بیت که پوشیده بود معنی آن . سخن پوشیده در شعر .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید