معمولا

/ma~mulan/

مترادف معمولا: طبق معمول، حسب معمول

برابر پارسی: بیشتر، هماره

معنی انگلیسی:
commonly, generally, mostly, normally, ordinarily, popularly, typically

لغت نامه دهخدا

( معمولاً ) معمولاً. [ م َ لَن ْ ] ( ع ق ) برحسب معمول. عادةً. بنا به عادت. برحسب تداول.

فرهنگ فارسی

بر حسب معمول بر حسب تداول

فرهنگ معین

( معمولاً ) (مَ لَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) به طور معمول ، طبق معمول .

مترادف ها

generally (قید)
عموما، معمولا، بطور کلی

usually (قید)
معمولا

فارسی به عربی

عادة , عموما

پیشنهاد کاربران

معمولا= کردارانه
این دیدگاه برای برابرِ جایگزینیِ تک به تکِ {معمولا} است.
ما می توانیم {پرداختن} را در پارسی به چم {انجام دادن} داشته باشیم، چنانچه ما می توانیم بگوییم {او به نوشتن پرداخت}.
{معمولا} از دو بخش {معمول} و {ا} ساخته شده است و {ا} در پارسی می شود{ی/یک} و {معمول} هم در پارسی کُنیکی/مفعولی {عمل=پرداختن} است.
...
[مشاهده متن کامل]

از واژگانی که می توانیم به جای {معمول} آوریم {پرداختار} است.
پس از این روی، می توان {پرداختاریک/پرداختاری} را بکار برد.
بِدرود!

بیشانه ، هَمانه ، همگانه
معمولا، چم بیشتر می دهد.
بیشتر زمان ها
معمولا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آشونیک āshunik ( پیشوند سنسکریت آ و واژه ی پهلوی شونیک ) ،
بیشتریا : بیشتر ایها ( همانند تنوین )
تن ایها : تنیها : تنیا : تنها
راستیها : راستیا
. . .
غالباً
فراگیرانه
معنی معمولا::بیشتر اوقات می شود عزیزان این درست است
همواره
Usually
معمولا
for the most part
به ترتیب معمول / سابق
بیش تر اوقات
بیش تر باره ها
برابر �هماره�، یاد شده در بالا، برای این واژه ی از ریشه عربی درست نیست
Usually
معمولاً
اغلب
معمولا:گاهی وقت ها

معمولاً:گاهی
بعضی وقت ها
گاهی اوقات ، بیشتر اوقات ، بعضی مواقع
گاهی اوقات
گاهی
اکثر مواقع
طبق روال
هم خانواده :معمول .
معمولا= همواره
معمولا= بیشتر زمان ها
فارسی: بیش تر ، بیشتر - عربی: به طور معمول، معمولاً
بیشتر وقت ها
طبق معمول

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس