معموره شدن. [ م َ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) معمور شدن. آباد شدن : بر خرابی صبر کن کز انقلاب روزگاردشتها معموره و معموره ها صحرا شود.صائب.و رجوع به معمور شدن شود.