معمور گردیدن. [ م َ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) معمور گشتن. آباد شدن. آبادان گشتن : اراضی آن نواحی از میامن آن خیر جاری معمور و مسکون گردد. ( ظفرنامه یزدی ).
( مصدر ) معمور شدن : [ واراضی آن نواحی از میامن آن خیر جاری معمور و مسکون گردد] ( ظفر نامه یزدی . چا.امیر کبیر ۳۸۷ : ۲ )معمور گشتن آباد شدن