معمور کردن


مترادف معمور کردن: آباد کردن، آبادان ساختن، عمارت ساختن، معمورگردانیدن، دایر کردن، آبادان ساختن

متضاد معمور کردن: خراب کردن، ویران ساختن، بایر کردن

معنی انگلیسی:
improve

لغت نامه دهخدا

معمور کردن. [ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آباد کردن و اصلاح کردن و مرمت نمودن و آراسته کردن. || مسکون نمودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آباد کردن آبادان ساختن .
آباد کردن و اصلاح کردن و مرمت نمودن و آراسته کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس