تعداد بیشتری از عمارات دوران صفوی در مقایسه با بناهای دوران های دیگر ایران، باقی مانده است؛ با این وجود معماری دوران صفوی نسبت به معماری سلجوقی، ایلخانی و تیموری ناشناخته مانده است. چند عامل به تعیین این تناقض کمک می کند. یکی از این عوامل، عامل به ظاهر پیش پا افتادهٔ تعصب و پیشداوری است. عمارات زیبای دوران صفوی پیوسته تحسین بی چون و چرا در پی داشته، از این رو به سادگی در زمرهٔ طبقه بندی ناخوشایند جذابیت های توریستی قرار گرفته و به همین دلیل تعدادی از آن ها به صورت جدی ارزیابی مفصل و محققانه نشده است. از طرف دیگر، می توان مستندات ناقض و ناکافی معماری صفوی را نیز ذکر کرد: یعنی کمبود نسبی مقاله ها، طراحی ها و رسالات علمی در این زمینه به جستارهای عموماً شتابزده انجامیده است. عامل مهم دیگر، بی حفاظی و در دسترس همگان بودن معدودی از بناهای مهم اصفهان است که این امکان دسترسی به آن ها باعث شده که در مقایسه با آثار غیر غابل دسترس اردبیل، ماهان، کرمان و مشهد بطور غیر منصفانه نا شناخته باقی بمانند. معنای این غفلت متناقض از آثار خلاقه و غنی این دوره، در این است که اصطلاح صفوی به منظور کاربرد آن در زمینهٔ معماری چندان وافی به مقصود نیست. هنوز نمی توان نوع خاصی از پلان کف، سازمان بندی فضایی، ترکیب بندی نمای پیشین، مقرنس، نیمرخ های قوسی یا طاق بندی را بدان اطلاق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
زمینه سیاسی این روزگار در نظر اول حاکی از اوضاع مطلوب برای برنامه ریزی های عظیم معماری است. هر کدام از شاهان صفوی سلطنت های بیست و پنج ساله یا بیشتر داشتند. این سلطنت های طولانی و ثبوت شرایط مطلوبی را برای عملیات مطمئن معماری پدیدمی آورد. اما این عملیات و اقدام ها بطور پراکنده صورت می گرفت چون تعدادی از این شاهان یعنی شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب اول نتوانستند محرکهٔ لازم را از بالا تزریق کنند. به همین دلیل در فاصلهٔ بین سال های ۱۵۹۰–۱۵۰۰م کارهای معماری عظیمی در ایران صورت نپذیرفت، یعنی قرنی که از زمان ورود آل بویه به صحنهٔ سیاسی - در ایران بی سابقه بود.
این اوضاع با جلوس شاه عباس با پویائی تمام تغییر یافت، و دلیل آن هم بی تردید در اشتیاق خود شاه و درباریان او به بناسازی و عمارت پردازی بود. بعید نیست که رقبای قبیله ای و گروهی دربار صفوی بهانهٔ رقابت خویشتن را در برنامه ریزی های معماری یافته باشند. چنین می نماید که زنان در امر بناسازی چندان دست نداشته اند و زنانی که از برنامه های معماری حمایت کرده اند فقط به امر مدرسه سازی پرداخته اند. در خارج از محدودهٔ دربار، احتمالاً طبقه تجار هم با حمایت مالی خود تعداد زیادی بازار و حمام هایی را ( در قزوین، کرمان، کاشان، قم، آمل ( به غیر از خود اصفهان ) بر پا کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
زمینه سیاسی این روزگار در نظر اول حاکی از اوضاع مطلوب برای برنامه ریزی های عظیم معماری است. هر کدام از شاهان صفوی سلطنت های بیست و پنج ساله یا بیشتر داشتند. این سلطنت های طولانی و ثبوت شرایط مطلوبی را برای عملیات مطمئن معماری پدیدمی آورد. اما این عملیات و اقدام ها بطور پراکنده صورت می گرفت چون تعدادی از این شاهان یعنی شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب اول نتوانستند محرکهٔ لازم را از بالا تزریق کنند. به همین دلیل در فاصلهٔ بین سال های ۱۵۹۰–۱۵۰۰م کارهای معماری عظیمی در ایران صورت نپذیرفت، یعنی قرنی که از زمان ورود آل بویه به صحنهٔ سیاسی - در ایران بی سابقه بود.
این اوضاع با جلوس شاه عباس با پویائی تمام تغییر یافت، و دلیل آن هم بی تردید در اشتیاق خود شاه و درباریان او به بناسازی و عمارت پردازی بود. بعید نیست که رقبای قبیله ای و گروهی دربار صفوی بهانهٔ رقابت خویشتن را در برنامه ریزی های معماری یافته باشند. چنین می نماید که زنان در امر بناسازی چندان دست نداشته اند و زنانی که از برنامه های معماری حمایت کرده اند فقط به امر مدرسه سازی پرداخته اند. در خارج از محدودهٔ دربار، احتمالاً طبقه تجار هم با حمایت مالی خود تعداد زیادی بازار و حمام هایی را ( در قزوین، کرمان، کاشان، قم، آمل ( به غیر از خود اصفهان ) بر پا کرده اند.