لری بختیاری
دیار، جزنشو:معلوم
مثال
دیار نهد کی یای؟معلوم هست کی میای؟
جزنشو نکنه بهدارس کردوم:انرا مخفی کردم مشخص نیست
عزیزان آشنا و شناس و. . . برابر معلوم نیست و حتی آشکار و روشن و پیدا نیز معنای متفاوتی با آن دارد، معلوم بر وزن مفعول و از ریشهٔ عَلَمَ است، از همین ریشه است علم ( دانش ) و عالم ( دانا، دانشمند ) و. . . ؛ معلوم یعنی چیزی که بدان عالم شدیم و درباره اش دانایی یافتیم ( دانستیمش ) ، در متن های پرشمار پارسی دانسته ( چیزی که بدان داناییم ) بارها در این معنا بکار رفته، در نوشتار بزرگانی همچون ابن سینا و ناصرخسرو و. . .
... [مشاهده متن کامل]
چو دانسته شد چارهٔ آن کنیم
گر آسان بود کینه پنهان کنیم
فردوسی
چون دانستیم که این عالم فایده پذیر است، دانسته شد که آن عالم فایده دهنده است، و دانسته شد که آن عالم پیش از این عالم بوده است.
وجه دین؛ ناصر خسرو
مجهول = ناویسته ( نا. ویسته )
معلوم = ویسته
برایِ دانشهایی همچون ریاضی که " معلوم: known " و " مجهول: unknown " بکار می رود، به گمانم بهتر است که از ریشه یِ اوستاییِ " وَئید" که مفعولی گذشته یِ آن " ویستَ" است، بهره گرفته شود. یعنی کارواژه " ویستَن"
... [مشاهده متن کامل]
اگر ریشه " وَئید" به زبانِ پارسیِ کُنونی راه می یافت به ریختِ " وید" در می آمد بمانندِ " رَئیچَ" که به ریختِ " ریز" درآمده است.
( نکته: این یک پیشنهاد خام است و نیازمند بررسی؛ و چنانچه مینه آن همخوانی داشت، واژگانِ پیشنهادیِ بسیار درخوری خواهند بود. )
پیشنهاد واژه "شِناس" به جای "معلوم".
ما واژه "نا شِناس" را داریم که برابر "غریب، نا آشنا، نا معلوم، نا آشکار" است. پس "شِناس" برابر "شناخته، آشکار، معلوم، واضح" است که می تواند به جای واژه عربی "مَعلوم" بکار گرفته شود.
... [مشاهده متن کامل]
پس برای نمونه:
نادرست:آموزش آن روز برایم معلوم نبود
درست تر:آموزش آن روز برایم شِناس نبود.
از آنجا که این واژه بن کنونی "شناختن" است و برابر زاب کنشگیر/صفت مفعولی همین بن واژه است، واژه های زیادی را از این روش میتوان ساخت.
بدرود!
آشکار : علنی
آشکارا : علناً / علنی
پیدا : روشن / معلوم ( پی دا = دنبال روز و روشنایی => معلوم )
شیدا :روشن / معلوم ( شید دا = نور روز و روشنایی => معلوم )
هویدا : مشخص ( هوی دا => هوی از هویت و هوَ و او آمده و به خود اشاره دارد دا = day / روز / روشن / روشنایی و . . . => هویدا = مشخص )
... [مشاهده متن کامل]
هویت : شخص ( هر چند خود شخص ایرانیست و از ش خص آمده یعنی خاص خود شما )
دارایی
معلوم من از عالم جانی است چه فرمایی
بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم ( خاقانی )
🇮🇷 همتای پارسی: دانسته 🇮🇷
شناسا= معلوم= آشکار، دانِسته، داننده، دان، دانستن، دانیدن، بینا،
روشنا، نمایان
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
معلوم یعنی آشکار
مخالف معلوم میشع نا معلوم
هم خانواده معلوم میشع علوم
نمایان
همانی که سایت گفته درسته یعنی : واضح
متضاد:مجهول نا معلوم نهان یا پنهان
معنی یعنی:اشکار پیدا بودن وجود داشتن و. . . . . .
مَعلوم
دُرُست نِویسی رَژِ واپَسِ ( سَطرِ آخِرِ ) فِرِسته یِ پیشین :
دُرُست : نامِ کُنیده / کَرده ( اِسمِ مَفعول )
زیرا نامِ کُنَنده اِسمِ فاعِل می شَوَد.
《 پارسی را پاس بِداریم》
مَعلوم
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ" عَلَمَ " دَر ریختارِ " مَفعول " وَ اَز نِگَرِ دَستوری : نامِ کُنیده ( اِسمِ مَفعول )
سِتاکِ عَلَمَ بَرابَر با دان دَر پارسی.
کارپایه یِ ( مَصدَرِ ) دان : دانِستَن ، دانیدَن
نامِ کُنَنده : دانِسته ، دانیده = مَعلوم
واضح ، پیدا ، آشکار
مشخص
از قبل تعیین شده
آشکار - - - مشخص شده
مبرهن
آشکارا، بینا ، روشنا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)