سلیم
معلول: نا تمانی هر چیز، کمبود هر چیز
پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت".
"نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد.
می توانید دریابید که "پسآمد" پس از "نِیآمد" رخ داده است و به گونه ای فرجام ( =نتیجه ) "نِیآمد" است.
... [مشاهده متن کامل]
پس به جای "عِلَت و مَعلول" بگوییم "نِیآمد و پَسآمد"
بدرود!
چرایی: علت.
چرایی مند: معلول، علت دار.
چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة.
چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة.
چرایی مایگیک: العلة المادّیة.
چرایی چهرگیک: العلة الصوریة.
چرایی پذیراییک: العلة القابلیة.
... [مشاهده متن کامل]
چرایی هماده: العلة التامّة.
چرایی ناهماده: العلة الغیر التامّة.
پارسی را پاس بداریم: )
معلول = کم توان
معلول ها کم توان هستن نه علت دار با بی توان
بچه ای که نابینا _ناشنوا _ مشکلات فیزیکی جسمی بدنیا میاد بخاطر کاری که مادربزرگش انجام داده چون مربوط به خانه اول چارت تولد که مربوط به مادربزرگ و پدربزرگ
🇮🇷 همتای پارسی: چراییده 🇮🇷
چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شود دلیل و باعث به وجود آمدن آن چیز دیگر است.
در اینجا چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شده همان علت یا دلیل است و چیز دیگری که به وجود آمده معلول یا نتیجه ( پیامد، حاصل ) است.
" بَر"
بر به چم میوه، نتیجه و بار است که در پارسی سره و در گفتمان فلسفی به جای واژه معلول به کار رفته است.
بُن و بَر = علت و معلول
نوواژه ی" بُنابَر" را نیز می توان از [بن و بر] ساخت وبه جای علیت به کار گرفت ( یا بُنامد ) .
... [مشاهده متن کامل]
برهان علیت = فرنود بُنابر
همچنین در جایی که معلول به چم نتیجه است می توان از واژه هایی مانند برایند، پیامد، دستاورد و. . بهره برد.
کم توان
Invalid
توانخواه معادل بهتری برای فردی است که دارای معلولیت است. به جای معلول میشه از توانجو، توانیاب و توانخواه و کم توان استفاده کرد
ناتوان
بعضی از مواقع به معنی ناتوان و بعضی از مواقع به معنای نتیجه ای که در اثر علت ها به وجود آمده است هست. پس باید معنی اش رو از توی جمله فهمید
فلج ، چلاق
١_معلول به معنای:اثر، پیامد، نتیجه
٢_معلول به معنای:بیماری، رنجو، ناتوان
به وجود امده
Handicapped
تردیدی نیست که هر معلولی از هر علتی بوجود نمی آید و حتی میان پدیده های متعاقب یا متقارن هم همیشه رابطه علیت برقرار نیست بلکه علیت رابطه خاصی است میان موجودات معینی و به دیگر سخن باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به سنخیت علت و معلول تعبیر می شود این قاعده نیز از قضایای ارتکازی و قریب به بداهت است که با ساده ترین تجربه های درونی و بیرونی ثابت می گردد.
... [مشاهده متن کامل]
سنخیت و مناسبتی که بین علت و معلول لازم است در مورد علتهای هستی بخش و علتهای مادی و اعدادی تفاوت دارد در مورد اول ویژگی این سنخیت را می توان با برهان عقلی اثبات کرد و تقریر آن این است. چون علت هستی بخش وجود معلول را افاضه می کند و به تعبیر مسامحی به معلول خودش وجود می دهد باید خودش وجود مزبور را داشته باشد تا به معلولش بدهد و اگر آن را نداشته باشد نمی تواند اعطاء و افاضه کند �معطی الشی ء لا یکون فاقدا له� و با توجه به اینکه با اعطاء وجود به معلول چیزی از خودش کاسته نمی شود روشن می گردد که وجود مزبور را بصورت کاملتری دارد به گونه ای که وجود معلول شعاع و پرتوی از آن محسوب می شود. پس سنخیت بین علت هستی بخش و معلول آن به این معنی است که کمال معلول را به صورت کامل تری دارد و اگر علتی در ذات خودش واجد نوعی از کمال وجودی نباشد هرگز نمی تواند آن را به معلولش اعطاء کند و به دیگر سخن هر معلولی از علتی صادر می شود که کمال آن را بصورت کامل تری داشته باشد.
← عدم وجود سنخیت در علل و معلول مادی
گفتیم که به مقتضای برهان عقلی هر علت هستی بخشی باید واجد کمال معلولش باشد زیرا معنی ندارد بخشنده و اعطاکننده فاقد چیزی باشد که به دیگری می بخشد. درباره این مطلب شبهه ای مطرح می شود که لازمه این قاعده آن است که فاعل های هستی بخش دارای وجودهای مادی و کمالات آنها باشند در صورتی که فاعل هستی بخش منحصر در موجودات مجرد است و هیچکدام از آنها ماده و صفات خاص آن را ندارند پس چگونه چیزی را که ندارد افاضه می کنند.
← پاسخ شبهه
یکی از قواعد معروف فلسفی این است که از علت واحده جز معلول واحد صادر نمی شود الواحد لا یصدر عنه الا الواحد ولی درباره مفاد و مورد آن اختلافاتی وجود دارد از جمله اینکه آیا منظور از وحدت علت وحدت شخصی است یا وحدت نوعی و یا منظور از آن بساطت به تمام معنی است چنانکه صدرالمتالهین در سفر نفس از کتاب اسفار اختیار کرده و بر اساس آن قاعده مزبور را مخصوص به ذات مقدس الهی دانسته است که حتی ترکیب تحلیلی از وجود ماهیت هم ندارد و معلول بی واسطه او تنها یک موجود می باشد و سایر مخلوقات با یک یا چند واسطه از معلول اول صادر می شوند ولی سایر فلاسفه این قاعده را کمابیش در موارد دیگری نیز جاری دانسته اند. همچنین درباره مفهوم صدور نیز اختلافاتی هست که آیا در همه روابط علی و معلولی صدق می کند و حتی شروط و علت های معده را نیز دربر می گیرد یا مخصوص علت های فاعلی است و یا اینکه منحصر به فاعل های هستی بخشی می باشد. بعبارت دیگر آیا بر اساس این قاعده می توان گفت که یک فاعل معد هم بیش از یک تاثیر اعدادی نخواهد داشت و یک شرط هم بیش از یک مشروط و یک فاعل طبیعی هم بیش از یک فعل نمی تواند داشته باشد یا نه. برای اینکه مورد این قاعده تعیین شود باید دلیل آن را مورد دقت قرار داد و مقتضای آن را دریافت.
قاعده سنخیت بین علت و معلول
چیزی که به سبب دیگری به وقع پیوسته است
سبب
به همین جهت
به همین سبب
توانیاب که متضاد معلول است. معلول یعنی علیل و از کار افتاده ولی توانیاب یعنی کسی که تلاش می کند برای بدست آوردن توانایی بیشتر
توان خواه
توان یاب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)