معلوفه

لغت نامه دهخدا

( معلوفة ) معلوفة. [ م َ ف َ ] ( ع ص ) فربه. ( ناظم الاطباء ). شاة معلوفة؛ گوسپند فربه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

چاق ، پَروار . سَمین. ناصر خسرو در سفرنامه آورده که : ( ( آنجا ( لَحسا ) سگ را فربه کنند همچون گوسپند معلوف، تا از فربهی چنان شود که رفتن نتواند ، بعد از آنش بکشند و بخورند. ) )

بپرس